مهمترين و اساسي‌ترين وجه بحران‌هاي نابود كننده در سينماي ايران وجه اخلاقي است در اين خصوص اگر شرايط و فرصت مناسبي پيش آيد بسيار مي‌توان نوشت و سخن گفت.

به گزارش باشگاه خبرنگاران در ارتباط با بحران‌هايي كه گفته مي‌شود اين روزها گريبان سينماي ايران را گرفته است،‌نمي‌شود با نگاه كارشناسي سينما صحبت و اظهار نظر كرد، زيرا ريشه مسائل مبتلا به ربط چنداني به جنبه‌هاي تخصص سينما ندارد.
به نظر من بخشي از مسائل كاملاً سياسي است وبه همين دليل اصولاً در نسبت با حوزه فرهنگ و هنر فاقد اصالت است. مبين اين عدم اصالت، تضاد‌ها و تعارضات فراوان گاهي بشدت كميك و طنز‌آلود در گفتار و رفتار طرفين مجادلات از جمله متوليان و دست اندركاراني است كه در شرايط كنوني مسئوليت حل و فصل مشكلات و بحران‌ها را به عهده دارند.
وجه ديگر اين معضل مديريتي است، براي من كه بيش از سي سال در حوزه سينما به صورت حرفه‌اي فعاليت و مطالعه كرده و ماسئل سينما را چه در سطح داخل و چه در سطح بين‌المللي مشاهده‌گري و دقيق و تحليل كرده‌ام هرگز وزن و تركيب مديريتي در بخش فرهنگ و هنر به ويژه سينما در كشورمان تا اين حد متزلزل و فاقد اصول نبوده است، طبيعي است كه مديريتي با اين وصف خود بخشي از بحران به حساب مي‌آيد.
اما مهمترين و اساسي‌ترين وجه بحران‌هاي نابود كننده در سينماي ايران وجه اخلاقي است در اين خصوص اگر شرايط و فرصت مناسبي پيش آيد بسيار مي‌توان نوشت و سخن گفت.
به نظر من موضوع اينجاست كه در شرايط فعلي نه تنها باور و اراده‌اي براي حفظ و تقويت سينماي ايران وجود ندارد، بلكه نوعي هنجار وسلوك فكري ورفتاري ضد اخلاقي حاكميت يافته كه مخرب خود و ديگران و مخل حيات و رشد طبيعي پديده‌اي چون فرهنگ و سينما است همين وجه است كه باعث مي‌شود گاهي نيروهاي مومن و استعدادهاي اصيل و دلسوز كه فعلاً در انزوا هستند نيز نسبت به آن معترش باشند.
امروزه شاهديم كه مسئولان فرهنگي چه در حوزه هنري و چه در ارشاد و جاهاي ديگر از همان خواستگاه‌ها و مرجع‌هايي مورد انتقاد و هجوم واقع شده‌اند كه خود جزو مدعيان و رهروانش بوده‌اند. به عبارت ديگر امروز مديريت رسمي سينما به همان نسبت هايي خوانده و كوبيده مي‌شود كه خودش ديگران را با آنها به تيغ مي‌كشيد. اين ، علامت حاكميت نوعي هنجار غير اخلاقي است كه ربطي به شناخت فرهنگ، سينما و كاركرد‌ها و مقتضيات آن ندارد و امري عمومي‌تر محسوب مي‌شود. براي من كه همه مديران حاضر و مديران قبلي حوزه فرهنگ و به ويژه سينما را در سال‌هاي بعد از انقلاب تقريباً به خوبي و از نزديك ميشناسم روشن است كه هم درجه ايمان به اسلام و انقلاب، و هم ميزان آشنايي و اهليت در عرصه‌هاي كاري و مدريريتي در مورد مديران مربوطه در معاونت‌هاي قبلي از جمله مهدي حيدريان و مرحوم سيف‌الله داد اگر از مسئوليتي فعلي قوي‌تر نبوده باشد حداقل هرگز ضعيف تر و پايين‌تر نبوده است، ولي چه در زمان تصدي آن‌ها و چه پس از تغيير و تحولات مديريتي بعدي شاهد بوديم كه چه نسبت‌ها و تو‌هين‌ها و كارشكني‌هايي نسبت به آنها از سوي كساني كه اكنون بر مسند خيالي نشسته‌اند صورت مي‌گرفت و ميگيرد.
حالا با اندكي دقت مي‌بينيم كه همان گونه نسبت‌ها و توهين‌ها و اخلال‌ها به سوي اين‌ها روانه مي‌شود. در حقيقت متوليان امروز د رمواجهه با جرياني بيش از همه غيراخلاقي گرفتار شده‌اند كه خود مروجش بوده و هستند و با استفاده از آن ديگران را كنار زده و خودشان ميدان دار شده‌اند و اكنون همان جريان مسلط خودشان را گرفتار كرده است. در اين وضعيت چه نظر كارشناسانه‌اي مي‌توان داد؟
باز هم به نكته اول برمي‌گردم كه بحران‌هاي كنوني در سينماي ايران ريشه در عوامل غير سينمايي دارد و از ديدگاه كارشناسي سينما نمي‌شود به آنها پرداخت. مضاف بر اين كه اكنون و اصولاً در فرهنگ و هنر و سينماي ايران، ما فاقد نوعي سياستگذاري و برنامه ريزي شفاف، واقعي و منسجم هستيم كه بشود آن را ارزيابي ، تحليل يا نقد كرد./م
برچسب ها: سینما ، حوزه هنری ، فرهنگ ، هنر
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار