به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران، حملهی رژیم صهیونیستی به غزه بخشی از یک سناریوی
آمریکاییـاسرائیلیـعربی برای ایجاد تغییر توازن استراتژیک در منطقه
است. این سناریو، به دلیل اشتباه در محاسبات راهبردی، همانند طرح
خاورمیانهی جدید، دچار زایمان نارس و زودهنگام گردید و از این پس، تبعات
آن گریبان طراحان و بازیگران آن را خواهد گرفت.
پس
از حملهی رژیم صهیونیستی به غزه، پیرامون چرایی و چیستی این تهاجم
ددمنشانه، مطالب زیادی به رشتهی تحریر درآمد یا بیان گردید، لیکن در میان
تحلیلهای ارائهشده، کمتر به موضوع همهجانبهنگری مسائل و همافزایی
بازیگران پیدا و پنهان این سناریو اشاره شده است.
واقعیت
این است که جنایات اخیر رژیم جعلی اسرائیل در غزه، قطعهای از یک پازل
راهبردی و بخشی از یک سناریوی پنجمرحلهای آمریکاییـاسرائیلیـعربی است
که حمله به غزه، فاز اول آن را تشکیل میدهد.
مرحلهی اول
در این مرحله، رژیم صهیونیستی میبایست طی یک عملیات امنیتی و نظامی برقآسا، موسوم به «ستون ابرها»، اهداف زیر را محقق سازد:
1. ترور فرماندهان1] و مسئولین نظامی و امنیتی حماس (جناح معتقد به محور مقاومت در منطقه)؛
2. ترور مقامات دولتی حماس (جناح مخالف گفتوگو و سازش با رژیم صهیونیستی)؛
3. انهدام سلاح مقاومت.
در
این چارچوب، رژیم صهیونیستی در ارزیابی و محاسبات استراتژیک، مقطع فعلی را
بهترین زمان ممکن برای بهرهگیری از فرصتها و مهار چالشها پنداشته و در
صدد برآمده است با مغتنم شمردن فرصت بیثباتی سوریه (عقبهی مؤثر و پیروزی
بخش محور مقاومت در جنگهای 33روزه و 22روزه) ریسک عملیات نظامی با هزینهی
400 میلیون دلار در روز را بپذیرد.
از
منظر طراحان صهیونیستی، عملیات «ستون ابرها»، علاوه بر ترمیم وضعیت روانی
صهیونیستهای ساکن در سرزمینهای اشغالی و جبران حقارت ناشی از شکست در
جنگهای پیشین، شرایط حزب «لیکود» را برای کسب اکثریت در انتخابات «کنست»
(مصادف با بهمنماه سال جاری)، در برابر احزاب «کادیما» و «کار»، بهبود
میبخشید.
همچنین از منظر
صهیونیستها، حذف افراد معتقد به محور مقاومت اسلامی در منطقه و همسو با
آن، زمینهی تقویت جناح سازش و منفعل سیاسیکار متمایل به ترکیه و قطر را
فراهم میساخت. در این راستا، نکتهی قابل تأمل، چگونگی ترور شهید احمد
الجعبری است. مدیر مرکز مطالعات یافا در مصر، پیرامون چگونگی ترور این
شهید، اعلام داشته است که فرماندهی گردانهای قسام، در خودرویی ترور شد که
امیر قطر به حماس هدیه کرده بود. این خودروی پیشرفته مجهز به ردیابی است
که بلافاصله پس از استفاده از آن، خودروی مذکور مورد اصابت قرار گرفت.
از
سوی دیگر، سردمداران رژیم صهیونیستی مترصد بودند، پس از موفقیت در عملیات
«ستون ابرها»، موازنهی استراتژیک در برابر محور ایران (مقاومت اسلامی) را یک تراز به نفع خود تغییر دهند.
مرحلهی دوم
اجرایی
شدن بخش دوم سناریو بر عهدهی برخی از کشورهای عربی منطقه گذاشته شده بود.
در این مرحله، میبایست قبل و حین عملیات نظامیـامنیتی رژیم صهیونیستی،
بیثباتی در عقبهی مقاومت (سوریه) تداوم یابد. برگزاری نشست معارضین سوریه
در قطر و شارژ مالیـتسلیحاتی آنان از یک سو، ناظر بر نشان دادن چراغ سبز
برای آغاز مرحلهی اول سناریو بود و از سوی دیگر، مانع از نقشآفرینی
سوریه در حمایت از مقاومت، همانند جنگهای 33روزه و 22روزه میگردید.
علاوه
بر این، با تضعیف محور ایران، بخش دیگری از پازل تغییر توازن استراتژیک در
منطقه تکمیل میشد. تضعیف و به محاق بردن بیداری اسلامی و تشدید فشارها به
تهران و رهاییبخشی از آثار آن، از دیگر محاسبات راهبردی محور عرب، در
همراهی و همافزایی با سناریوی آمریکاییـاسرائیلی است.
مرحلهی سوم
سومین
فاز از سناریوی مشترک آمریکاییـاسرائیلیـعربی، شامل انتقال پیام تغییر
تراز موازنهی استراتژیک به جمهوری اسلامی ایران میشد. در این مرحله و در
آستانهی مذاکرات 1+5، فرصت تضعیف محور ایران در منطقه، این امکان را به
آمریکا میدهد تا جمهوری اسلامی ایران را وادار سازد در چارچوب راهبرد
فشارـمذاکره، در زمین تعیینشده از سوی واشنگتن، بازی کند.
تقویت
جریانهای متمایل به مذاکره با آمریکا در داخل ایران، با افزودن بر فشارها
و پررنگ ساختن خط واقعیتپنداری و اشتباه محاسباتی در بین برخی از مسئولین
جمهوری اسلامی ایران، از دیگر رهاوردهای تعبیهشده در این مرحله بود که
طراحان آمریکایی این بخش از سناریو، انتظار آن را میکشیدند.
در
این راستا، حمایت سریع و صریح اوباما و اکثریت دمکرات در کنگرهی آمریکا
از عملیات نظامی صهیونیستها، علیرغم حمایت علنی نتانیاهو از میت رامنی،
مؤید مشارکت کاخ سفید در این سناریوی همافزایی است.
مرحلهی چهارم
این
سناریو چنانچه در 3 مرحلهی قبلی با موفقیت قرین میشد، آن گاه شرایط برای
اجرایی ساختن فاز چهارم فراهم میگردید. در این مرحله، که به بعد از
انتخابات «کنست» رژیم صهیونیستی موکول میشد، تهاجم علیه مقاومت اسلامی در
لبنان در دستور کار قرار میگرفت.
در
واقع عبور پیروزمندانهی رژیم صهیونیستی و حزب «لیکود» از تهاجم به غزه،
کلید مرحلهی چهارم بود. در این بخش از سناریو، محور عربی موظف بود همچنان
عقبهی مقاومت (سوریه) را در شرایط بیثباتی نگه دارد و با فعال ساختن جناح
«14 مارس»، مقاومت اسلامی لبنان را از درون تضعیف سازد.
مرحلهی پنجم
مرحلهی
آخر سناریوی آمریکاییـاسرائیلیـعربی، وارد آوردن فشار فزایندهی مجدد
به جمهوری اسلامی ایران، در آستانهی انتخابات یازدهمین دورهی ریاست
جمهوری (خردادماه سال 1392) بود. این موج از فشار، از یک سو، گسل
واقعیتپنداری (اشتباه محاسباتی) و خط سازش از درون را مجدداً فعال میساخت
و از سوی دیگر، جاانداختن محور موازی انحرافی در منطقه (ترکیه، قطر
و...) را به جای محور مقاومت مد نظر قرار میداد.
محقق
شدن مراحل پنجگانهی سناریوی مذکور، به آمریکا این فرصت را میداد که
علاوه بر تثبیت امنیت رژیم صهیونیستی در منطقه و مهار بیداری اسلامی، تغییر
توازن استراتژیک در منطقه را رقم بزند.
این
سناریو، به دلیل اشتباه در محاسبات راهبردی، همانند طرح خاورمیانهی جدید،
دچار زایمان نارس و زودهنگام گردید و از این پس، تبعات آن، گریبان طراحان و
بازیگران آن را خواهد گرفت که تبیین و تحلیل آن مجالی دیگر میطلبد. اما
به صورت خلاصه میتوان گفت که رژیم صهیونیستی، در حال حاضر، در خصوص نبرد
غزه، 2 راه پیش رو دارد:
1. رژیم
صهیونیستی عملیات را متوقف سازد و با اعلام آتشبس، شکستی دیگر را بپذیرد
که این به معنی شکست نتانیاهو و حزب «لیکود» در انتخابات آتی «کنست» رژیم
صهیونیستی، تثبیت مقاومت اصیل در جنبش حماس و تغییر تراز موازنهی
نظامیـامنیتی بین مقاومت اسلامی و رژیم صهیونیستی است.
2. گسترش عملیات به حوزهی نبرد زمینی و همهجانبه که به معنای شکستی بزرگتر در آیندهی نزدیک برای این رژیم خواهد بود.
«و مکروا و مکر الله و الله خیر الماکرین»(*)
پینوشت:
[1]از
جملهی این فرماندهان میتوان به شهید احمد الجعبری، فرماندهی گردانهای
قسام اشاره کرد. وی از افراد معتقد به محور مقاومت اسلامی در منطقه و منتقد
عملکرد عناصر سیاسیکار این جنبش بوده است. از سوابق این شهید میتوان به
نقشآفرینی وی در طراحی به اسارت گرفتن گیلعاد شالیط و جنگ 22روزه اشاره
کرد. ایشان قبلاً نیز مورد سوءقصد قرار گرفته بودند.