کربلا اگرچه بیابانی نه چندان بزرگ است ، اما حماسه ای در این سرزمین آفریده شد که تمامی نمودهای اصلی دین از اخلاق ، ایمان و رهبری گرفته تا نماز ، امر به معروف و نهی از منکر ، صبر و دوستی و ایثار ، در آن متجلی بود . حماسه سازان عاشورا اگرچه اندک بودند ، اما از طفل شیرخوار و کودک ، نوجوان ، جوان و کهن سال ، از زن و مرد در آن حضور و درخشش داشتند .

به گزارش باشگاه خبرنگاران بیرجند،در میان ابعاد وسیع واقعه عاشورا، خالق یکتا عنایتی خاص به زن نمود تا او در این رویداد عظیم ، به بهترین نحو ، توانایی خود را در انجام مسئولیت های سنگین نشان دهد و راه دفاع از حق را به دیگران بیاموزد . در کربلا زنان ، با وجود شهادت عزیزانشان ، نقش های گوناگون همسری، مادری، خواهری و دختری را به بهترین صورت ایفا کردند تا زنان نسلهای بعد ، خشونت و بی مهری فرهنگ خشک و خشن مادی را با معنویت ، مقاومت و ایثار خود در عرصه های گوناگون در هم بشکنند و دیدگاهی نو را از منظر دینی به دنیا عرضه دارند. زن مسلمان در کربلا به جهانیان نشان داد که از آگاهی و شناخت و شعور برخوردار است و بر خلاف آنچه مدعیان دفاع از حقوق زن می پندارند، موجودی به دور از واقعیت ها و مسائل اجتماعی و سیاسی نیست . حادثه عاشورا ماجرای بانوانی است که نه تنها نیاز به دلگرمی و حمایت و پشتیبانی نداشتند ، بلکه خود بهترین حامی و یاور سربازان امام حسین (ع) بودند ؛ و این روحیه ، از ایمان ، آگاهی و مسئولیت پذیری آنها خبر می داد . 

در دشت نینوا ، در نبرد بین حق و باطل ، همراه با جوانانی که عاشقانه به میدان می رفتند تا از حریم فرزند رسول خدا دفاع کنند ، زنان حماسه های جاویدی از خود بر جای نهادند . چند تن از مادران حاضر در کربلا پس از آنکه لباس رزم را بر قامت پسرانشان پوشانیدند، نظاره گر شهادت آنان شدند و دشمن پس از شهادتشان، سرهای آن ها را از تن جدا کرد و با تحقیر، به سوی مادرانشان پرتاب نمود! اما آنان در پاسخ ، تأکید کردند که آنچه در راه خدا داده اند ، پس نمی گیرند و به این ترتیب دشمن زبون را شگفت زده کردند . از میان این زنان شجاع ، سه تن از زنان صحابه پیامبر بودند.

"عَمرو بن جُناده" ، جوان بود و نیرومند . ساعتی بیش نگذشته بود که با بدن پدر شهید خود وداع کرده بود . خواست که مادر را دلداری دهد . اما او گفت : « پسرم ، از کنار مادر برخیز ، به میدان برو و دربرابر چشمان پسر پیامبر با دشمن بجنگ و حسین را یاری کن . » عمرو خواست که به میدان برود . امام حسین ( ع ) فرمود :
« پدر این پسر کشته شده است . شاید کشته شدن او بر مادرش گران آید . »
جوان پاسخ داد : « پدر و مادرم فدای تو باد ! مادرم مرا امر کرده تا به میدان آیم و در راه تو بجنگم . » آنگاه به رجزخوانی پرداخت :
"پیشوای من حسین ، بهترین پیشواست 
حسین ، شادی دل پیامبر است 
حسین ، فرزند علی و فاطمه است 
آیا پیشوایی چون او می شناسید ؟
چهره اش چون خورشید تابان درخشنده است 
پیشانی او چونان ماه شب چهارده ، تابنده است . "
جوان با بی باکی و دلاوری جنگید و شماری از سپاهیان دشمن را بر زمین افکند . سرانجام گروهی از سربازان دشمن او را محاصره کردند و به شهادت رساندند . سپس سر عمرو را از تن جدا ساخته به سوی لشکر حسین پرتاب کردند . مادر پیش دوید ، سر را برداشت ، بر سینه چسباند و گفت :
- آفرین بر تو پسرم ، ای شادی دلم و نور چشمم !
آنگاه سر پسر را برداشت و بسوی دشمن افکند گفت : آنچه را که ما در راه خدا دادیم ، پس نمی گیریم . 
آنگاه مادر رنجدیده ، استوار و مصمم ، عمود خیمه را کند و بر دشمن تاخت و دو مرد را نیز کشت ! ولی امام حسین (ع) بسوی او شتافت و از او خواست که به خیمه بازگردد و او اطاعت کرد .

دشمن چندین هزار نفری هر لحظه عرصه را تنگ تر می کرد و یاران هفتاد و دو نفری امام ، هر یک پس از نبردی سهمگین دلیرانه به شهادت می رسیدند . نوبت به " عبداللّه بن عُمَیر " رسید که برخی منابع او را " وهب بن عبدالله " نام برده اند . او امام را بر جانفشانیش گواه گرفت و به میدان رفت . بازوانی تنومند و دستانی بلند داشت. یک تنه بر گروهی یورش برد و آنان را بر زمین افکند . سپس نزد مادرش " ام وهب " آمد و گفت: « ای مادر، از من راضی شدی؟ » مادر گفت : « راضی نمی شوم، مگر آنکه نزد حسین علیه السلام و برای یاری رساندن به او کشته شوی! »
جوان دوباره به میدان رفت . علامه مجلسی می نویسد: « این جوان مسلمان پس از آنکه 24 نفر از شجاعان سپاه عمر سعد را کشت و 12 نفر از سواران را زخمی کرد ، دشمن او را به اسارت گرفت . او را نزد فرمانده سپاه بردند . عمر سعد با شگفتی گفت : « چقدر شجاعت و قدرت تو زیاد است ؟ »سپس با قساوتی بی مانند او را به شهادت رساند. 
همسر عبدالله بسوی او شتافت ،بالای سرش نشست و خاک از روی او پاک کرد و گفت : « بهشت، تو را گوارا باد . » پس شمربن ذی الجوشن از سران بی رحم سپاه دشمن ، به غلام خود، امر کرد که گرزی بر سر این بانوی فداکار بزند که این ضربه باعث شد او در جای خود به شهادت برسد! او نخستین زن شهید کربلاست. 
سربازان سپاه یزید ، سر عبداللّه بن عمیر را نیز جدا کردند و آنرا به سوی مادرش پرتاب کردند. مادر سر را برداشت، بوسید و به سوی دشمن پرتاب نمود و خواست که به دشمن حمله برد . در این لحظه حساس امام حسین دخالت کرد و اظهار داشت : « باز گرد که جهاد بر زنان نیست . تو و فرزندت با جد من ، محمد (ص) در بهشت جای دارید . خداوند امید تو را قطع نکند . »

روحیه مقاومت و تحمل زنان در حادثه کربلا از جمله درسهای عاشوراست . آنان می دانستند که حسین (ع) مظهر حق و عدالت است و یزید ، نماد آشکار باطل . باطل ممکن است نیرو و قدرت یابد و پیروان حق را از سر راه خود بردارد ، اما آرمان حق طلبی ، هرگز از بین نمی رود ، بلکه همواره زنده و آشکار در تاریخ جلوه گر خواهد بود . از همین رو زنان در کربلا با آنکه اندوهی بزرگ در دل داشتند ، اما برای دفاع از حق و تسلی خاطر امام حسین (ع) در وداع با عزیزان خود چندان اشک نریختند . آنها کودکان را از مقابل مجاهدان به دور نگه می داشتند تا بی تابی آن ها مقاومت دلیرمردان را در هم نشکند. این بانوان بزرگ زمانی که با بدن غرقه به خون و تکّه تکّه شده همسر و فرزندانشان روبرو می شدند ، در مقابل امام علیه السلام شیون نمی کردند، تا امام شرمنده و ناراحت نشود . حتی زمانی که علی اصغر ، طفل شیرخوار امام حسین را شهید کردند، رباب ، مادر او ، پیش نیامد تا امام شاهد چشمان اشکبار او نباشد. این زنان قرار گرفتن در کنار فرزند رسول خدا صلی الله علیه و آله و یاری او را افتخاری برای خود قلمداد می کردند و بر این لیاقت، دعای شکر می خواندند . زنان در کربلا چشمه جوشانی از عشق به ولایت را به نمایش گذاردند.
برچسب ها: حماسه ، عاشورا ، جلوه
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.