فرانسوی‌ها دوست دارند کشورشان پاتوق تمام هنرمندان خلاق دنیا وقطب روشنفکری جهان معرفی شود یعنی جوامع در تمام کشورهادرباره‌ی نخبگان و هنرمندان وخلاقان‌ خود قدرناشناسند‌ و بهشت روشنفکران فقط فرانسه است.

باشگاه خبرنگاران - پیش‌تر از این به بهانه‌ی اکران فیلم آموره‌ بحث درباره‌ی فرمول جایزه گرفتن از جشنواره‌ی کن را استارت زدیم و اگر مخاطب آن مطلب بوده‌اید لابد تیتر آن را به یاد دارید (در فرانسه فیلم بسازید تا همه جا جایزه بگیرید) در آن یادداشت به این اشاره شد که فرانسوی‌ها دوست دارند کشورشان پاتوق تمام هنرمندان خلاق دنیا و قطب روشنفکری جهان معرفی شود. یعنی جوامع و حکومت‌ها در تمام کشورهای کره‌ی خاکی درباره‌ی نخبگان و هنرمندان و خلاقان‌ خود قدر ناشناسند‌ و بهشت روشنفکران فقط فرانسه است. روی همین حساب آنها از یک فیلمساز غیر فرانسوی که داخل فرانسه فیلم بسازد به شدت حمایت و تقدیر می‌کنند.
اشاره به این قضایا اولین قسمت از سریال مکتوب ما با موضوع کن بود و چندی بعد در پی کامل کردن این بحث مطلب دیگری را با شما در میان گذاشتیم که تیتر آن بود؛ (فرمول جایزه گرفتن ار کن یا همان- کلید نخلستان طلا-)، در یادداشت دوم به این اشاره شد که فرانسوی‌ها فیلم‌هایی را می‌پسندند که از اصول مکتب ناتورالیسم‌ پیروی کند و آن هم فقط به این دلیل است که اکثر مکتب های فلسفی غرب ریشه‌ی آلمانی دارند آلمان، رقیب دیرینه‌ی فرانسه! و تنها مکتب با ریشه‌ای کاملا فرانسوی، پوزیتیویسم‌ ساخته‌ی ذهن اگوست‌کنت است که شکل هنری آن می‌شود همان مکتب ناتورالیسم‌، و به این هم اشاره شد که این اصرار فرانسوی‌‌ها بر ناتورالیسم‌، به این دلیل نیست که چنین تفکری‌ را بیش از تفکرات دیگر حقیقی می‌دانند بلکه فقط به دلیل فرانسوی بودنش این‌قدر مورد توجه آنان قرار گرفته است.
 "عباس کیا‌رستمی" فیلمسازی بود که در ابتدای کار نه برای تبعیت از سلیقه‌ی فرانسوی‌ها بلکه خود به خود شخصیتی ناتورالیست‌ داشت و موفقیت او در کن این فیلمساز را تبدیل به پارادایم و الگوی جایزه گرفتن از کن برای خیلی از فیلمسازان جایزه دوست دنیا کرد. مطالب فوق مختصری از دومین قسمت سریال مکتوب ما با موضوع ما با موضوع کن بود و حالا نوبت آن رسیده که به سومین فرمول برای موفقیت در این جشنواره اشاره کنیم یعنی فرمولی‌ که شاید حتی بیشتر از جایزه‌سازی به درد فتح گیشه‌های فرانسوی بخورد.
ماجرا از این قرار است که تم و مضمون‌ خیانت زوجین بسیار مورد علاقه‌ی فرانسوی‌هاست و این ریشه در خلقیات اجتماعی فرانسه دارد که برای رصد کردن آن به بررسی‌های تاریخی و حتی مقایسه با فرهنگ‌های دیگر نیاز خواهیم یافت.
مردم ایران در عوامانه‌ترین حالت هم برای انتهای قصه‌ها و فیلم‌ها وصال عاشق و معشوق را می‌پسندند یعنی در نهایت دنبال یک ثبات و امنیت در شرایط هستند که این ریشه در سنت یک ملت غالب دارد یعنی این اخلاق سنتی ملتی است که در تاریخ بر اقوام دیگر غلبه داشته.
 در شرق دور علاقه ی وافری بر عشق‌های عذارا‌ وجود دارد یعنی عاشق و معشوقی‌ که هیچ‌گاه به هم نمی‌رسند و این حتی گاهی ممکن است اعصاب مخاطب غیر‌شرقی را بهم بریزد چون شخصیت‌های قصه خودشان هیچ تلاشی برای وصال نمی‌کنند ریشه‌ی این وضعیت را باید در سنت مردمانی جستجو کرد که بسیار متعبدانه‌ و حرف گوش کن بوده‌اند لذا جبری می‌اندیشند و خلقیات اجتماعی آنان با یک عبارت کادو‌ پیچ شده (عرفان شرقی) نام گرفته و یا به عبارتی کامل‌تر این تم ریشه در تاریخ ملتی دارد که احساس امپراطوری را به معنای تام آن درک نکرده‌اند و می‌شود همین عشق‌های عذارا‌ را به عنوان باقی مانده‌ای از ادبیات فورک‌لور قبل از اسلام در میان اعراب هم دید.
و اما در مورد فرانسه؛
اگر در شکل مقتدر سنت، ثبات و دوام هدف غائی و نهایی هر اندیشه و هر حرکتی به حساب می‌آید، در مدرنیسم بحران یک ارزش است البته امروز را دیگر جزو دوره‌ی مدرنیسم نمی‌دانند و سال‌هاست که خبر طلوع عصر پست مدرن در همه جا پیچیده - حتی مکان‌هایی که این ستاره بر آنها نتابیده‌ - و کار به جائی رسیده که کم‌کم بحث‌های مترقی‌تری که مطرح می‌شوند درباره‌ی عبور از پست مدرنیسم است و نیل به یک جهان‌بینی که بتواند آرمان را به عنوان یک عنصر انگیزه‌بخش اجتماعی در خود جای دهد اما بعضی از اثرات مدرنیسم در بعضی از جوامع هنوز به جای مانده و بیشترین سهم از این وضعیت را جامعه‌ی اروپا دارد و در میان اروپائیان و دچارترین‌ ملت به حال و هوای مدرنیسم فرانسوی‌ها هستند.
برای خلاص کردن خودمان از توضیح، می‌توانیم بگوئیم مدرنیسم یعنی چیزی که می‌خواهد علیه سنت باشد، علیه هر آن چیزی که سنتی است، هر چه که ریشه‌ای سنتی دارد و درست یا غلط سنت آن را تایید کرده.
 به عبارتی کارگشاتر‍‌ که برای بحث ما لازم می‌نماید مدرنیسم یک انتقاد رادیکال از سنت است یا همان تهوع سنت توسط یک جامعه‌ی استبداد زده.
در اوایل دوره‌ای که امروز رنسانس می‌نامیم برای اشراف اروپایی معاشرت با زنان خودشان افت به حساب می‌آمد و این را می‌توان یک واکنش منفی به قواعد دست و پاگیر‌ مذهب کاتولیک دانست که به جای توصیه به وفاداری‌ اجبار به وفا را قانون زندگی کرده بود و حتی طلاق را در هر شرایطی ممنوع می‌دانست از همان دوره به این سو کم‌کم اصطلاح Number Three  بوجود‌ آمده به معنای (نفر سوم) که این با (شخص ثالث) در عشق مثلثی متفاوت است عشق مثلثی رقابت دو نفر بر سر وصال با یک معشوق یا معشوقه است اما نفر سوم معشوق یا معشوقه ایست که ارزش خیانت در حق همسر را دارد جامعه ی فرانسوی هنوز در حال و هوای لجبازی با سنت باقی مانده و ثبات در یک زندگی امن و دائمی را کسالت‌آور و خسته کننده می‌داند.
حتی در فیلم آموره‌ نهایتا همین وفاداری‌ها زندگی مرد را به پسیمیسم‌ و پوچی کشاند و عشق وفادارانه‌ نوعی حماقت و برده‌‌صفتی معرفی شد جالب است بدانید اصطلاح  Number Three در حقیقت ترجمه‌ای است از عبارت فرانسوی Neage trios و در اصل این مضمون را اولین بار فرانسوی‌ها در جامعه‌ی اروپا باب کردند.
امسال یک فیلم در جشنواره کن حضور دارد که هر سه فاکتوری‌ که تا به حال مورد اشاره قرار گرفت در آن موجود است یعنی اولا ساخته‌ی یک فیلمساز غیر فرانسوی داخل خاک فرانسه است و به معرفی شدن این کشور به عنوان پاتوق تمام هنرمندان دنیا کمک می‌کند، ثانیا به ناتورالیسم‌ نزدیک است و این در حالی است که ریتم کارهای قبلی سازنده‌ی آن هیچ‌گاه تا این حد آهسته نمی‌شد و سوم این که به مضمون خیانت هم توجه دارد علاوه بر این‌ها فیلم مورد بحث ما قرار است بیانگر موضع‌گیری نهائی سازنده‌ی آن درباره‌ی مهاجرت باشد اما در فضائی معلق بین این که "وطن ما کجاست؟" مخاطب را رها می‌کند و راحت‌تریم بگوییم حرف آن این است که : گرچه وطن ما... است اما می‌توان فرانسوی هم بود و چنین موضع گرفتنی قطعا به مذاق‌ سیاستگذاران کن خوش خواهد آمد اما این فیلم یک رقیب جدی هم در راه کسب دئور‌ (نخل طلای کن) دارد.
چون قصد ما در این نگارش تحلیل بود نه پیشگویی باید از اظهار نظر درباره‌ی این که کدام فیلم مجسمه‌ی طلائی نخل زیتون را تصاحب می‌کند اجتناب شود اما فقط باید گفت یک فیلمساز غیر فرانسوی که فیلمی فرانسوی ساخته، از معیارهای زیبا‌شنا‌ختی‌اش به خاطر خوشامد فرانسوی‌ها کوتاه آمده و ناتورالیست‌ شده طوری که از او فقط چند کلیشه از کارهای قبلی‌اش مثل دوربین روی دست باقی مانده و علاوه بر این‌ها ممکن است دل هم‌وطنان و حامیان همیشگی‌‌اش را به خاطر این که موضع گیری درباره ی ملیت بشکند، در یک کلام یعنی برای خریدن نخل طلا همه چیزیش‌را به حراج گذاشته و حالا اگر موفق به اخذ این جایزه نشود خیلی چیزها را برای هیچ از دست داده روی همین حساب ساخته شدن فیلمی مثل "گذشته‌" را باید قمار بسیار سنگینی از طرف "فرهادی‌" بر سر خیلی از داشته‌هایش دانست که برای کسب یک عنوان بین‌المللی جدید صورت می‌گیرد./ص

يادداشت از: میلاد جلیل‌زاده

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.