به گزارش
خبرنگار بسکتبال گروه ورزشی باشگاه خبرنگاران، مهدی کامرانی متولد 1361 تهران، بسکتبالیستی در ابعاد عادی تر، علاقمند به جمع کردن تور سبد بسکتبال برای یادگاری و به گفته خود بامزه ترین بسکتبالیست ایران است. او به تازگی بازی در لیگ چین را هم تجربه کرده و مدتی از بسکتبال ایران دور بود.
گارد رأس تیم ملی بسکتبال با سابقه 3 قهرمانی آسیا، یک برنز و نقره بازی های آسیایی و 3 طلای باشگاه های آسیا پاسخگوی سوالات اختصاصی "سین-جیم " است.
سین: خودت را برای غیربسکتبالی ها چطور معرفی می کنی؟ جیم: الان همه من را حداقل به قیافه می شناسند. گاهی برخی که نمی شناسند، می پرسند ما شما را جایی دیده ایم که همیشه جواب می دهم، مهدی کامرانی بسکتبالیست تیم ملی هستم.
سین: چند خواهر و برادر داری؟ جیم: 3 برادر و 3 خواهر دارم. من هم فرزند آخر خانواده ام. ما بیشتر از یک تیم بسکتبالیم.
سین: بچه های آخر خانواده لوس هستند؟ جیم: من اینطور نیستم. خانواده ما بسیار سنتی است. همیشه احترام به پدر و فرزندان بزرگتر در خانواده ما بوده است.
سین: غذای مورد علاقه؟ جیم: من خیلی خوش خوراکم. همیشه تا حدی هم اضافه وزن دارم چون همه نوع غذایی را دوست دارم.
سین: غذاهای چین را هم دوست داشتی؟ جیم: اصلا غذاهای آنها خوب نبود. حتی سمتش هم نمی رفتم. شاید به همین دلیل سر وزن آمدم.
سین: مردم چین چطور بودند؟ جیم: چینی ها خیلی بی آزار هستند و سر همه به کار خودشان گرم است. من با دو آمریکایی، بازیکنان خارجی تیم بودیم. هیچ کاری نداشتند که از کجا آمده ایم، احترام زیادی به ما می گذاشتند.
سین: شما را بیشتر تحویل می گرفتند یا آمریکایی ها؟ جیم: به حدود 19 شهر چین همراه تیم سفر کردم. در هر شهری که می رفتیم، بیشتر از من می خواستند عکس بگیرند. خودم هم تعجب می کردم. بعد از دو هفته که وارد چین شده بودم، کل شهر من را می شناختند. به قدری طرفدار بسکتبال داشتند که این همه سال در ایران ندیده بودم. جالب است در شهر جاینگسو که یک ساعت هم با شانگهای فاصله دارد، همه مردم رزومه ام را هم می دانستند. این که کجا با تیم ملی ایران قهرمان شده ام و حالا برای بازی به شهر آنها رفته ام. آنها به بازیکنان آسیایی و البته بیشتر از آن به بازیکنان ملی خود احترام زیادی می گذارند.
سین: جالبترین خاطره از چین؟ جیم: یک بار توپی را به زیر حلقه حریف بردم. جلوی 5000 نفر جمعیت توپم به زیر حلقه خورد و گیر کرد. تمام تماشاگران خنده شان گرفت. یکی از بازیکنان تیم مقابل، توپ را برداشت و برای ضد حمله رفت. من هم دنبالش کردم همان توپ را گرفتم و گل کردم. خودم هم از کل ماجرا خنده ام گرفته بود. با وجود اینکه در خانه حریف بودیم، تماشاگران حسابی تشویقم کردند.
سین: حرکت مورد علاقه در بسکتبال؟ جیم: امتیاز گرفتن پشت پیک اند رول را خیلی دوست دارم. کلا حرکت پیک اند رول را دوست دارم چون چه در پرتاب 3 امتیازی و چه سه گام بعد از آن تبحر دارم.
سین: بزرگترین نقطه ضعف؟ جیم: نقطه ضعف را که نباید گفت (با خنده) اینکه وقتی تیم عقب باشد، سریع عصبانی می شوم.
سین: نقطه جوش در زمین که مجبور به واکنشت می کند؟ جیم: وقتی هم تیمی ها سیستمی را که من براساس حرف مربی اعلام می کنم، فراموش کنند و دوست داشته باشند، کار دیگری انجام دهند چون ما سیستم ها را بارها در تمرینات مرور می کنیم.
سین: گارد رأس چه نقشی در تیم دارد؟ جیم: گارد رأس پدر و مادر تیم است. مربی اصلی روی نیمکت است اما مربی داخل زمین گارد رأس تیم است چون هماهنگ کننده بقیه بازیکنان به شمار می رود و توپ را بین بازیکنان دیگر تقسیم می کند. کار سختی هم داریم، گاهی در تیم یک بازیکن خودخواه تر است و عذاب بیشتری دارم چون تیم باید هم حرف او را بخواند و هم گارد رأس را به همین دلیل حرف و حدیث هم زیاد می شود.
سین: به خاطر قدت این پست را انتخاب کردی؟ جیم: اتفاقا یک مربی خیلی سرشناس که بازیکن بزرگ هم زیاد تحویل داده، روز اولی که از باشگاه به تیم ملی آمدم و خیلی جوان بودم به من گفت که قدت اصلا به درد بسکتبال نمی خورد، چرا بسکتبالیست شدی؟ فکر کن در 14، 15 سالگی به نوجوانی که رشته ای را دوست دارد، بگویند به درد نمی خوری. ولی یک مربی پایه بود که خیلی از همان کودکی روی من کار می کرد و می گفت که پست یک باشم. من هم سعی کردم بهترین پست یکی که می شد، باشم.
سین: بازیکن کوتاه تر هم در بسکتبال هست. جیم: در NBA بازیکنی هست که 167 سانتی متر قد دارد. من که 180 سانتی مترم. این بازی فقط مال قد بلندها نیست. درست است که بازیکنان قد بلند راحتتر هستند. مثلا حامد حدادی به خاطر قدش راحتتر قرارداد می بندد. هر جا برود او را می خواهند. اما پست یک تخصصی است و هر کسی نمی تواند بازی کند.
سین: بعدها به آن مربی موضوع را یادآوری کردی؟ جیم: نه. همین که می بیند از 18 تا 33 سالگی بازیکن فیکس تیم ملی هستم دیگر احتیاجی به یادآوری نیست. او حالا یک گوشه در سالن می نشیند و بازی ها را تماشا می کند. من این حرف را زدم که مربیان به بقیه اینطور نگویند. افراد علاقمند با هر قدی دوست دارند بازی کنند.
سین: بدترین خاطره از تماشاگران؟ جیم: اوایل کارم در شهر خاصی که همه می دانند، دیگر دوست نداشتم به بازی ادامه دهم چون به خانواده ام توهین می شد. خاطره واقعا بدی دارم. البته بعدها جبران شد و دلم با مردم آنجا صاف شد.
سین: پس بسکتبالیست ها هم زیاد ناسزا می شنوند؟ جیم: اوایل خیلی حرف های رکیک می زدند. حالا کمتر است. در بسکتبال اگر هم حرفی باشد از فوتبالی هاست. مثل همان تماشاگرانی که مهرام پول می داد و به سالن می آورد.
سین: تا به حال انقدر در بسکتبال استراحت داشتی؟ جیم: قبلا هم یک دوره شش ماهه به خاطر شکستن مچ پایم در سالن 78 استراحت کردم.
سین: پس این بدترین مصدومیتت بود؟ جیم: یک بار هم مچ دست راستم شکست. 30 روز قبل از مسابقیات آسیایی که صباباتری در آن قهرمان شد، مقابل مرحوم آیدین نیکخواه این اتفاق افتاد. آن زمان هم خیلی سخت گذشت.
سین: بهترین دوست بسکتبالی؟ جیم: صمد، حامد حدادی و سعید داورپناه که قلبا خیلی دوستشان دارم.
سین: از چه کسی بدت می آید؟ جیم: بسکتبالیست نیست اما مدیر و سرپرست یک تیم هستند. به خصوص سرپرست که از او متنفرم.
سین: چرا؟ جیم: به خاطر کارهای زشتی که در بسکتبال انجام داده است. خدا را شکر تا به حال بسکتبال هم بازی نکرده و همه چیز را به صورت بیزینس می بیند. خیلی هم تلاش کردند من را به آن تیم برگردانند اما حاضر نشدم. من چند سال با یک تیم قهرمان شدم. فکر می کردم با بسکتبال قهرمان می شوم اما نمی دانستم چه اتفاقات دیگری می افتد. اواخر سعی کردم خودم را از این افراد جدا کنم.
سین: یعنی عوامل دیگری در قهرمانی دخیل بود؟ جیم: متاسفانه قهرمانی که من چند سال در این باشگاه به دست آوردم با کمک خیلی از عوامل بود. این قهرمانی ها را هیچ وقت در زندگی ام به حساب نمی آورم. الان بهتر بسکتبال را متوجه می شوم. دیگر قهرمانی ها شیرین نیست چون می دانم به وسیله کمک های دیگری قهرمان می شدیم. از باشگاه هایی که در فینال با آنها روبرو می شدیم هم عذرخواهی می کنم چون نمی دانستم در چه شرایطی هستیم. بعدها که کنار آمدم از طرقی این موضوعات را فهمیدم.
بامزه ترین بسکتبالیست ایران؟ جیم: خودم هستم. من و سامان ویسی در اردوها سر به سر همه می گذاریم. اردوها معمولا سخت و فشرده هستند. جوانترها کمتر می توانند کنار بیایند و خیلی زود عصبی می شوند. من و سامان با آنها شوخی می کنیم که از این حالت بیرون بیایند.
سین: شوخی مثل بازیکنان NBA چطور؟ جیم: نه آنها دستشان باز است. ما اگر مثل آنها با جوانترها شوخی کنیم که حسابی زیر سوال می رویم. اینجا بیشتر شوخی ها کلامی است. البته من هم از وقتی زن گرفته ام دیگر فکر نمی کنم بتوانم این رفتارها را داشته باشم. به هر حال آدم با ازدواج آرامتر می شود. ضمن اینکه نمی شود با همان روحیه شلوغی به خانه برگشت.
سین: پس از همسرت حساب می بری؟ جیم: صد در صد. همه ایرانی ها از همسر خود حساب می برند.
سین: با وجود آرامش همیشگی، هیچ وقت برای بازی ها استرس داری؟ جیم: من قبل از مسابقه یک استرس خیلی کوچولو دارم. وقتی جوانتر بودم همین موضوع باعث می شد، نتوانم توانایی کاملم را بروز دهم. هر چه توانایی بسکتبال و تجربه ام بیشتر شد، راحتتر استرس را کنترل می کنم. این مسائل دست خود آدم نیست. اگر بگویند از بچگی آرامش داشتیم، دروغ است. تمام کسانی که تجربه بسکتبال دارند، قبل از مسابقات با فکرهای مختلفی مشغول می شوند.
سین: مثلا چه فکری؟ جیم: این که مربی تیم ملی بازی را می بیند، باشگاه بپسندد که قرارداد خوب ببندیم، نگاه ویژه داور، تماشاگران، خوب بازی کردن برای حفظ آبرو و فکرهای دیگر که باعث استرس می شود. کنترل آن هم بستگی به سال های تجربه دارد. الان به سنی رسیده ام که آرزو می کنم کمی استرس داشته باشم که بهتر بازی کنم. در سن بالا اگر استرس را اضافه کنی، هم می شود آن را کنترل کرد و هم به عنوان انگیزه از آن استفاده کرد.
سین: چند تور بسکتبال را به یادگار بریدی؟ جیم: خیلی زیاد. اصلا قبل از بازی قهرمانی استرس همین را می گیرم. قبل از قهرمانی به دکتر تیم می گویم که قیچی را بعد از بازی به من ندهی، می کشمت! سوت پایان را که می زنند به شادی و دویدن کاری ندارم. اولین کار این است که سراغ دکتر می روم. آن بنده خدا هم استرس همین را می گیرد. قد من که به سبد نمی رسد. چهارپایه ای هم که در آن شلوغی پیدا نمی شود. یکی از دوستان قدبلند را استفاده می کنم. قلم دوش می شوم و تور را می برم. این جزء خاطرات خوب زندگی من است. فکر کنم 15 یا 16 تور داشته باشم که بعضی از آنها مثل جام شیخ راشد اهمیتی نداشتند و اشتباهی کندم.
سین: این تورها را کجا نگه می داری؟ جیم: در خانه یک قسمتی را به مدال ها، جام بهترین بازیکن و همین تورها اختصاص داده ام.
سین: معمولا بازیکن باتجربه و اصلی تور را قیچی می کند یا هر کسی که زورش برسد؟ جیم: خب کسی که زورش رسید این کار را می کند اما بیشتر بزرگترها و کاپیتان تیم. من هم که همیشه کاپیتان هستم. در تیم ملی بعد از صمد من کاپیتانم. صمد هم بعضی وقت ها یادش بماند تور را بعد از قهرمانی می کند.
سین: لقب دیگری به غیر از مهدی پلنگ هم داری؟ جیم: لقب دیگری هم تماشاگران یک شهر برای خنده انتخاب کرده بودند که رویم نمی شود بگویم. آن لقب را که دوست نداشتم. مهدی پلنگ هم از قدیم گذاشتند و رویم ماند. به طور شانسی پلنگ هم روی پیراهن تیم ملی فوتبال رفت. دیگر این لقب برایم خوشایند شد. مخصوصا که حامی حیوانات هم هستم.
سین: امسال چند درصد شانس المپیک داریم؟ جیم: شانس را که همیشه خودمان می سازیم. درصد هم ندارد. مهم این است چقدر می خواهیم به المپیک برویم؟ متاسفانه در بسکتبال ما این خواستن خیلی کم شده است. برخی مربیان می گویند سن بازیکنان بالا رفته و انگیزه ندارند. آنها اشتباه بزرگی می کنند. الان بازیکنان واقعا با تجربه به درد تیم ملی و باشگاه می خورند. موقع استفاده از تجربیات ما است. مربیانی که حرف می زنند، خودشان دچار چالش هستند. می بینید که بسکتبال این روزها چقدر بسکتبال دچار حاشیه بود. خدا را شکر با آمدن مشحون بیشتر حاشیه ها جمع شد.
سین: خود شما سال قبل انگیزه بازی در لیگ ایران را داشتی؟ جیم: انگیزه که زیاد دارم اما تیم ها تا دقیقه 90 صبر می کنند که پیشنهاد به بازیکن ملی بدهند و حتی تاریخ برگزاری لیگ هم مشخص نیست. چینی ها از همین حالا به من پیشنهاد داده اند و دارم قرارداد می بندم اما در ایران باشگاه ها خوابند. ضمن اینکه می بینم در ایران به جای پیشرفت بسکتبال، پیشرفت حاشیه زیاد است و باشگاهی خاص توسط همکاران شما تلاش می کرد من را زمین بزند.
سین: مگر چه اتفاقی افتاد؟ جیم: عکس کله من را تلویزیون نشان داد (به خاطر آرایش خاص موها) فقط چون در تیم رقیب باشگاهی بازی می کردم. همین زجرها را دیدم که دوست نداشتم برگردم. از ارتباطات خاص خود بین خبرنگاران استفاده می کنند که یک نفر را زمین بزنند. شما در فیلیپین و چین از من، حامد حدادی و صمد نام ببرید، ببینید با چه احترامی برخورد می کنند. حالا برعکس در داخل کشور چطور باشگاه بازیکن خاصی را زیر سوال می برد که مثلا او را از بین ببرند. این شرایط به نفع بسکتبال ایران نیست. من برای حفظ آبروی خودم سعی کردم امسال خودم را کنار بکشم.
سین: بقیه چرا چیزی نمی گویند؟ جیم: از آنها هم بپرسید. شاید من خواهش کنم برخی مسائل را بگویند. من دلم برای بسکتبال می سوزد که از خیلی رشته ها عقب افتاده است. اینها را وقتی از بسکتبال ایران بیرون بودم، متوجه شدم. بسکتبال نه تبلیغی دارد، نه توجهی به آن می شود. کسانی که برای آن زحمت کشیده اند، با دست خودشان بسکتبال را خراب می کنند. از وزارت ورزش و فدراسیون خواهش می کنم دست برخی افراد غیر تخصصی تاجر را کوتاه کند که به ورزش دانشگاهی ضربه نزنند.
سین: حرف آخر؟ جیم: من از 18 سالگی فیکس باشگاه خود و تیم ملی بودم. کسانی که ادعا می کنند برنامه 3 ساله دارند و روی جوانان سرمایه گذاری می کنند، از بین بازیکنان جوانی که به قهرمانی جهان می روند، کدام را ثابت در لیگ برتر بازی می دهند؟ به نظرم باشگاه هایی که دم از برنامه می زنند، فقط برای گرفتن امتیاز به بسکتبال می آیند.
انتهای پیام/