یادداشت؛

منتظر یک شهربازی آمریکایی در ایران نمانید

اگر مواردی مثل شهر موش‌ها،کلاه قرمزی و شکرستان متکثر بودند، آنگاه سینمای ما امید داشت که...

حوزه سینما گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ بالاخره بندر شانگهای چین هم مثل خیلی از شهر‌های دیگر دنیا صاحب (دیزنی لند) شد.

دیزنی لند به شهربازی‌هایی گفته می‌شود که محیط شان بر اساس قصه های جادویی والت دیزنی ساخته شده و کمپانی والت دیزنی هم بزرگترین غول تولید انیمیشن و فیلم‌های رویا پردازانه در دنیاست.

دیزنی لند شاهنگهای در زمینی به مساحت 936 جریب ساخته می‌شود و نقطه مرکزی آن مکانی است با عنوان «قصر کتاب‌قصه‌های جادویی» که به لحاظ تکنولوژیک، پیشرفته‌ترین قصر دیزنی درجهان است.

شخصیت‌های آثاری مثل مجموعه «جنگ ستارگان» و قصه‌های مصور و فیلم‌های کمپانی مارول در بخش‌های دیگری از این پارک تفریحی که از 6 مرکز اصلی تشکیل شده، به نمایش گذاشته می‌شوند. مدیر عامل دیزنی، باب آیگر، وعده داده است که ]این مکان، جایی به راستی جادویی است که در آن واحد هم کاملاً اصالت دیزنی‌وارش را خواهد داشت و هم به طور متمایزی چینی خواهد بود.

خیلی‌ها هنوز از یاد نبرده‌اند که روز‌گاری چین در کنار اتحاد جمایر شوروی، یکی از بزرگترین دشمنان آمریکا بود، اما حالا در همین کشور کمونیستی، یک نماد تمام عیار از فرهنگ آمریکایی بنا می‌شود که 57 درصد از هزینه 5/5 میلیارد دلاری‌اش را خود چینی‌ها می‌پردازند و الباقی سرمایه‌گذاری شرکت دیزنی است.

چینی ها دارند روی یک شهربازی بزرگ سرمایه‌گذاری می‌کنند که ابلاغ‌گر تمام‌قد فرهنگ آمریکاست و شهروندان این کشور‌ هم به این بازیکده جادویی خواهند آمد و هزینه خواهند کرد تا فرهنگ آمریکا به خوردشان برود.

چینی‌ها امروز دارند برای مخاطب قرار گرفتن در برابر تبلیغات آمریکایی پول هم می‌‌دهند و این واقعاً برایشان تأسف‌بار است.

چین، فرهنگی چند هزارساله دارد و از هنر و معنا بهره‌های بسیار برده، این کشور سینمای سرپا وقوت‌مندی هم دارد  که هر روز در حال پیشرفت است و مرتب توجه دنیا را بیشتر به خودش جلب می‌کند، اما اگر امروز می‌بینیم آن‌ها مجبور می‌شوند (بهتر است بگوییم ترغیب می‌شوند) که در کشورشان به جای یک شهربازی چینی، دیزنی‌لند برپا کنند، دلیلش این است که چین با تمام انباشت سرمایه‌ای که طی این سال‌ها داشته و با وجود فرهنگ کهن و مایه دارش و علی‌رغم داشتن یک سینمای مترقی و رو به جلو، هنوز کـُمیت‌اش در سینمای کودک می‌لنگد، یعنی چیزی که مشکل ما هم هست واگر روزی خبر تأسیس یک دیزنی‌لند را در تهران، اصفهان، شیراز، همدان، تبریز؛ یا حتی مشهد و قم شنیدیم، اصلاً ‌جای تعجب ندارد.

ما هنوز نتوانسته‌ایم مشکل حضور بِن‌ تِن و انگری‌بِرد را روی جلد کتاب‌های کودکان‌مان حل کنیم و اگر وضع به همین شکل پیش برود، بحران عمیق‌تر هم خواهد شد.

تنها چیزی که توانست به واقع مقداری مسئله طرح‌های لوازم‌التحریر را در کشور ما حل کند، انیمیشن شکرستان بود و این نشان می‌دهد که بدون داشتن عقبه سینمایی یا تلویزیونی، امکان برخورداری از تبلیغات دیگر هم تقریباً منتفی است.

*یک سرمایه‌گذاری بزرگ برای همیشه

فرانشیز یعنی اینکه تعدادی شرکت بخصوص، تحت رهبری یک برند و با یک قاعده یکسان تجاری، بازار یابی کنند؛ این به معنای عدم استقلالی است که برای این شرکت‌ها یک حاشیه امن مالی به وجود می‌آورد. اما اگر فرانشیز سینمایی را بخواهیم با مثال توضیح دهیم، می‌شود گفت؛ جنگ ستارگان ساخته می‌شود و شرکت‌های عروسک‌سازی برای فروش عروسک‌های آن در بازار هواداران فیلم، شرکت‌های پوشاک برای تولید تیشرت‌ها، انتشاراتی‌ها برای چاپ و فروش‌ کتاب‌های مصور آن و شرکت‌های دیگر برای موارد دیگر، با تولید کننده فیلم قرارداد می‌بندند. حتی مک دونالد هم به عضویت این فرانشیز در می‌آید و به این ترتیب با تولید یک فیلم، چرخه اقتصادی عظیمی به راه می‌افتد که در انتها می‌تواند به شهربازی هم برسد.

تولید فیلم‌هایی که فرانشیز می‌شوند معمولاً سریالی است و سوپرمن، بتمن، اسپایدرمن (مرد عنکبوتی) و ... نمونه‌هایی از فرانشیز فیلم هستند.

امروز حدود 60 سال از تولید اولین مرد عنکبوتی می‌گذرد، اما آمریکایی‌ها کارکتری‌ را که یک روز توسط خودشان خلق شده، به این راحتی‌ها رها نمی‌کنند و حتی ممکن است از روی داستانی واحد، با طرح و پیرنگی یکسان، ده‌ها فیلم ساخته شود. خُب اگر این طور نبود که یک فیلم را به راحتی نمی‌شد فرانشیز کرد و مثلاً شهربازی آن فقط برای یک نسل جالب توجه می‌شد،  طوری که بعد از مدتی تمام دیزنی‌‌لند‌های دنیا تعطیل می‌شدند.

وقتی ایران را با چین که امروز صاحب _بخوانید مغلوب_ دیزنی‌لند شده مقایسه می‌کنیم، عمق آه و افسوس آنجاست که ما برعکس چشم بادامی‌های کمونیست، صاحب سینمای کودک بوده‌ایم اما این ظرفیت آنچنان رها شده که هیچ امیدی به احیای طبیعی اش نمی‌رود.

شهر موش‌ها نشان داد که در ایران هم می‌شود یک تم داستانی را با تعداد مشخصی کارکتر کودکانه، برای چند نسل تبدیل به اسطوره کرد، اما غیر از این فیلم و مجموعه کلاه قرمزی که چند سری سینمایی هم از آن در آمد، در هیچ مورد دیگری چنین اتفاقی برای ما نیفتاده، حال اینکه می‌توانست بیفتد.

امروز کمتر کسی «گلنار» را به یاد می‌آورد چون ما آن فیلم را با تمام کارکتر‌ها و تم‌های پرهوادارش رها کردیم و گذاشتیم که فراموش شود. «گربه آوازه‌خوان» هم همین طور است، «الو الو من جوجوام»، «دزد عروسک‌ها» و... همه ظرفیت فرانشیز شدن را (لااقل در کشور خودمان) داشتند و ما اگر این موضوع را درست پیگیری کرده بودیم، حالا به جای قصه پدیده و آن غصه‌های مدیده، می‌توانستیم یک شهربازی با همین کارکتر‌ها داشته باشیم؛ جایی رویایی‌تر و دوست داشتنی‌تر از دیزنی لند.

ما می‌توانستیم کتاب‌های مصور ایرانی بفروشیم، تیشرت‌ها و لوازم التحریری را بفروشیم که با طرح شخصیت‌های نمایشی ایرانی تزئین شده‌اند و با این روش غیر از تبلیغ فرهنگ خودمان، تبلیغات فرهنگی را نه امری هزینه بردار، بلکه به موردی پولساز تبدیل کنیم.

در ضمن سینمای کودک راحت‌تر از هر مدیوم سینمایی دیگری، امکان برقراری ارتباط با فرهنگ‌های دیگر را دارد چون زبان کودکان تمام دنیا خیلی نزدیک‌تر از زبان والدین‌ آن‌ها به همدیگر است و سینمای کودک _اگر ما داشتیم و اگر رونق داشت_ می‌توانست نه‌ تنها آورده مالی هنر هفتم را از آن سوی مرز‌ها به داخل کشور رونق بدهد، بلکه به جذب سرمایه خارجی هم برای سینمای ایران کمک می‌کرد.

اما ظاهراً تمام این چیز‌های شدنی و کاملاً‌ امکان‌پذیر، برای ما باید حکم خواب و رویا را داشته باشند چون سینمای بی‌نظم و امروزنگر ما آنقدر در حق خودش بی‌رحم است که بگذارد تمام استعداد‌ها و قابلیت‌های زنده‌اش تبدیل به فسیل‌هایی شوند که به شکل مجسمه‌‌های افسوس _نه حتی عبرت_ برای آیندگان در بیایند.

بیایید امیدوار باشیم چند سال دیگر، یک سینمایی نویس چینی، گزارشی درباره تأسیس یکی دیگر از شعبه‌های دیزنی‌ لند، این بار در ایران ننویسد تا سیاهه‌ای که الان در حال خواندنش هستید تبدیل به آتش‌نامه‌ای در نهاد خاطره نگارنده‌اش نشود.

باید امیدوار بود که بالاخره کس یا کسانی بیایند و کاری کنند که روی هرچه منتقد و هرچه پیش بینی بدبینانه که منتقد‌ها کرده‌اند را کم کنند و ته دل منتقدین از غلط در آمدن این پیش‌بینی‌هایشان و از این که رویشان کم شده، خوشحال می‌شود.


یادداشت: میلاد جلیل‌زاده

انتهای پیام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار