به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ در برخی از کتابهای ضربالمثل گاه برخی حکمتها را به عنوان مثل ضبط کردهاند. کلمات قصار بزرگان، اغلب حکمت است نه مثل. مثل رواج دارد و حاصل تجربیات مردم است؛ اما حکمت رواج کمتری دارد و مبتنی بر عقل و اندیشه متفکران است. تنها وجه اشتراک مثل و حکمت جنبه اندرزی آن است. دهخدا نام کتاب خود را «امثال و حکم» قرار داده است؛ زیرا بسیاری از مواردی که نقل میکند، حکمت است نه مثل و خود نیز بر این نکته واقف بوده و تفاوت آنها را چنین دانسته است: «مثل تشبیه معقول به محسوس است، در عبارتی کوتاه و فصیح، برای نیکو تصویرکردن معقول در ذهن با تاثیر زیاده دادن به آن. حکمت عبارتی فصیح باشد که حاوی قاعده طبیعی یا عقلی و یا وضعی باشد و به تسامح عامه هر دو را مثل گویند.» بنابراین نمیتوان جمله «دوست نیک گنجی بزرگ است» را مثل دانست (ذوالفقاری، 1391).
با این وصف در باشگاه ضربالمثل امروز به نقل حکایت کوتاهی از ضربالمثل «کلاهش پس معرکه است» میپردازیم.
********************************
ضربالمثل «کلاهش پس معرکه است» اشاره به شخصی دارد که با وجود فعالیت و تلاش زیاد در کاری احتمال حصول موفقیتش کم است. اما باید دید در پس این ضربالمثل و عبارت تمثیلی چه ریشه تاریخی قرار دارد؟
امروز کمتر دیده میشود. معرکهگیری را میگویم. آن هم معرکهگیری به سبک و سیاق قدیم که شعبدهکار و معرکهگیر بساطی پهن میکردند و با انجام اعمالی همچون مارگیری، عملیات پهلوانی و ... مردم کوچه و خیابان را دور خود جمع میکردند و برای ساعتی بساط سرگرمی مردمان را فراهم میآوردند و البته پولی هم به جیب میزدند.
مردم دایرهوار دور معرکهگیر جمع میشدند. طبیعی است که تا شعاع یکی دو متر کاملا باز بود تا فضا برای حرکت معرکهگیر و شعبدهباز باز باشد.
مردم خارج از این محدوده میایستادند و معرکه را تماشا میکردند.
در این میان اگر بر تعداد تماشاچیان اضافه میشد، معرکهگیر از کسانی که در جلوی صف بودند میخواست که بنشینند تا نفرات پشت سر بتوانند معرکه را تماشا کنند.
اگر به هر دلیلی کسی از صف اولیها شلوغ میکرد و بلوایی به پا میشد و حواس معرکهگیر را پرت میکرد، یک نفر کلاه او را از سر برمیداشت و به بیرون از معرکه پرتاب میکرد. در آن زمان همه بر سر خود کلاه یا دستاری داشتند که البته برایشان بسیار مهم بود و نشانه شخصیت آنها.
از همین رو آن شخص برای پیدا کردن و بر سر نهادن کلاهش از معرکه دور می شد و شخص دیگری جای او مینشست. جایی که به خوبی میتوانست معرکه را ببیند و شاید فرد قبلی بسیار برای داشتن آن جایگاه تلاش کرده بود. اما با رخداد فعلی مجبور بود باز دور بایستد و دیگر به خوبی قبل نمیتوانست معرکه را تماشا کند.
گزارش از: مریم محمدی
برای آگاهی از آخرین اخبار و پیوستن به کانال تلگرامی باشگاه خبرنگاران جوان
اینجا کلیک کنید.
انتهای پیام/