به گزارش خبرنگار
حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان؛ رمان «ماهی چاق گندهی من که زامبی شد» نوشته مو اُهارا و ترجمه الناز خضری است این کتاب سرگرم کننده، مناسب گروه سنی نوجوان است و از انتشارات پرتقال به چاپ رسیده است.
تام، راوی داستان، برادر بزرگتری به نام مارک دارد که به قول خودش مثل تمام برادرهای بزرگتر کارش این است که برادرهای کوچکتر را آزار بدهد و از آنها در راستای مقاصد شوم خود سوء استفاده کند. مارک که به تازگی دانشمند شده و خیلی دوست دارد نقش یک دانشمند خبیث را که روی موجودات زنده آزمایشهای شرورانه انجام میدهند؛ بازی کند، ماهی قرمز تنگ بلورشان را طی یک سری فعل و انفعالات شیمیایی که فقط خودش و دوستش از آن سر در میآورند، به کشتن میدهد.
تام که برای از دست رفتن ماهی قرمز خیلی ناراحت است از غیبت برادرش استفاده میکند و به کمک دوستش «برادیپ» جریان برق را به ماهی وصل میکنند و او را دوباره زنده میکنند. اما این ماهی دیگر آن ماهی قرمز و گلی زیبا و لطیف نیست. بلکه تبدیل به یک زامبیماهی شده. زامبیماهیای با دندانهای تیز که میتواند با چشمهایش دیگران را هیپنوتیزم کند و آنها را وادار به کارهایی کند که خودش میخواهد. البته کمی از این قدرتش را نیز میتواند به آنها منتقل کند. تام اسم زامبیماهی را فرانکی میگذارد. به یاد همان فرانکشتاین معروف.
تا اینجا بهنظر میرسد داستان خیلی شبیه انیمیشن «فرانکن وینی» از تیم برتون است. البته با این تفاوت که اثر تیم برتون به چیزی فراتر از یک کارتن سرگرم کنندهی صرف، نظر داشته و عشق عمیق پسری را به حیوان خانگیاش به ما نشان میدهد که با رفتنش روزگار تیرهای را تجربه میکند. در این رمان اما سیر بیرویهی حوادث که پشت سر هم اتفاق میافتند نه تنها فرصتی برای تامل به مخاطب نمیدهد و از داستانی سرگرم کننده فراتر نمیرود، بلکه با سرعتی که حوادث دارند، وقت تامل و نفس گرفتن هم به مخاطب خود نمیدهند. احساس میکنی این ماجراها میتوانست طی مدتی طولانیتر رخ بدهند. طوری که هم آدمهای کتاب فرصت تجربه و کنار آمدن با اتفاقات تازه را پیدا کنند و هم مخاطب در کنار شخصیتها این فرصت را پیدا کند که درکی معمول از روند این حوادث داشته باشد. صرف چیدن یک سری حوادث در کنار هم جهان داستانی را شکل نمیدهند. جهان داستان، خصوصا وقتی شکل رمان به خود میگیرد، نیاز به پشتوانهای از اندیشه و فکری دارد که تمام حوادث حول آن فکر به عنوان ایدهی داستانی بچرخند. در اینجا بهنظر میرسد نویسنده صرفا تلاش داشته داستانی برای سرگرمی بنویسد. در ابتدا سرگرم شدن خودش. البته این اصلا به معنای بی اهمیت بودن عنصر سرگرم کننده در یک اثر ادبی یا یهطور کل درام نیست.
هرچند ما به ادبیات و هنر صرفا به عنوان عنصری برای سرگرم شدن نگاه نمیکنیم، چراکه هزار راه دیگر برای سرگرمی وجود دارد. ادبیات و هنر این انتظار را در ما ایجاد میکند، و باید ایجاد کند، که ذهنمان در کنار سرگرم شدن به چالش کشیده شود و نگاهمان از زاویهی تازهای جهان را نظاره کند. شاید این همه در برابر یک رمان کمی زیادی بهنظر برسد اما نه تنها انیمیشن تیم برتون که بسیاری فیلمها و کتابهای دیگر هم هستند که این ویژگیها را بهذات در خود دارند. البته رسیدن به این هدف به ذهنیت نویسنده و فکری که از ابتدا دنبال کرده نیز بسیار بستگی دارد. اما اگر دنبال کتابی برای سرگرم شدن و کمی خندیدن هستید پیشنهاد میکنم «نجات ماهی زامبی» را از دست ندهید.
انتهای پیام/