به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، احتمالاً مثل بیشتر آدمها – حتی افراد بسیار ماهر – همیشه احساس اعتماد به نفس نمیکنید. برای اغلب ما، اعتماد به نفس مسألهای وابسته به موقعیت است، یعنی بسته به موقعیت گاهی از خود به شدت مطمئن هستیم و گاهی هم نسبت به خود مرددیم و حتی احساس ناامنی روانی میکنیم.
به علاوه، اگر مثل اغلب آدمها باشید، دست کم درجاتی از سندرم ایمپاستر را تجربه کرده اید: این باور درونی که شما ناکافی و نالایق هستید، با وجود اینکه شواهد از مهارت بالا و موفقیت زیاد شما حکایت دارد.
شما خودتان را نه با نقطهی شروع تان و مسیری که تا به اینجا طی کرده اید، بلکه با نقطهای که آرزوی رسیدن به آن را دارید و مسیری که هنوز تا آن باقی مانده، مقایسه میکنید. شما دستاوردهایتان را با وجودتان یکی کرده اید؛ از نظر شما این دستاوردها طبیعی و عادی هستند و شما نمیتوانید آنها را به چشم قدمی به جلو در مورد خودتان ببینید. به همین دلیل دستاوردهایتان برایتان چشمگیر نیستند، گرچه دیگران آنها را فوق العاده میدانند. تمامی این موارد روی میزان اعتماد به نفس شما تأثیر میگذارند.
اما وقتش رسیده این مشکل را حل کنید. در ادامه به نشانههایی خواهیم پرداخت که میگویند بیشتر از آنچه که تصور میکنید اعتماد به نفس دارید و به طور حتم از اغلب آدمها اعتماد به نفس تان بیشتر است.
اگر در شبکههای اجتماعی هزاران دنبال کننده دارید، خیلی عالی است، اما این عدد و رقمها در برابر جلب اعتماد و احترام اندک افرادی که در زندگی شما واقعاً برایتان مهم هستند، ارزشی ندارند.
وقتی اعتماد و احترام آنها را به دست آورید، هر جا که بروید و هر کاری که انجام دهید، واقعاً اعتماد به نفس خواهید داشت. چون شما میدانید که کسانی که مهمترین جایگاه را در زندگی تان دارند، پشت تان هستند.
لاف زدن پوششی است برای پنهان کردن ناامنی روانی خود. کسانی که واقعاً از اعتماد به نفس برخوردارند، ساکت و متواضع هستند. آنها میدانند که به چه فکر میکنند؛ میخواهند بدانند که شما به چه فکر میکنید.
به همین دلیل سؤالات اصطلاحاً باز میپرسند که به دیگران این آزادی را میدهند که متفکر و درون نگر باشند: آنها از شما میپرسند کارتان چیست، چطور آن را انجام میدهید، از چه چیز آن خوش تان میآید، از آن چه یاد گرفته اید، و اگر خودشان در موقعیت مشابه قرار گیرند باید چه کنند.
آدمهای خود بین و از خود راضی معمولاً وقتی موضعی میگیرند شروع میکنند به جار و جنجال به راه انداختن و به قصد خودنمایی سر و صدا کردن، و عقاید و نقطه نظرات متفاوت را به کلی نادیده میگیرند. آنها میدانند که حق با آنها است و میخواهند (درواقع نیاز دارند) که شما هم این را بدانید.
این رفتار آنها نشانهی اعتماد به نفس نیست؛ بلکه مشخصهی زورگوهای تیزهوش است (افرادی که ضریب هوشی بالاتری دارند، اما از هوش خود برای سلطه بر دیگران، آزار آنها و سوء استفاده از آنها استفاده میکنند).
کسانی که واقعاً از اعتماد به نفس برخوردارند برایشان مهم نیست که معلوم شود در اشتباه بودند. آنها اعتقاد دارند اینکه متوجه شوید چه چیزی درست است، بسیار مهمتر از این است که حق با شما باشد. وقتی هم مرتکب اشتباه میشوند، آنقدری از امنیت روانی برخوردار هستند که با خوشرویی از موضع خود کوتاه بیایند.
کسانی که واقعاً اعتماد به نفس دارند اغلب، اشتباهات شان را میپذیرند یا اقرار میکنند که همهی جوابها را نمیدانند، کاری که زورگوهای تیزهوش هرگز انجام نمیدهند.
بله ممکن است آنها بودند که بیشتر کار را انجام دادند، به موانع اصلی غلبه کردند یا مجموعهای از آدمهای متفاوت را طوری کنار هم قرار دادند که از آنها یک تیم بسیار کارآمد به دست آمد.
اما کسانی که واقعاً از اعتماد به نفس برخوردارند برایشان مهم نیست یا دست کم آن را نشان نمیدهند (آنها در درون آدمهای مغروری هستند که باید هم همینطور باشد). افرادی که واقعاً اعتماد به نفس دارند احتیاجی به تحسین دیگران ندارند؛ آنها میدانند چه دستاوردی داشته اند.
این افراد نیازی به تأیید دیگران ندارند، چون تأیید واقعی از درون نشأت میگیرد.
به همین دلیل آنها عقب میایستند و دستاوردهایشان را به واسطهی دیگران جشن میگیرند. آنها عقب میایستند و اجازه میدهند دیگران بدرخشند – کاری که دیگران را هم به یک اعتماد به نفس واقعی میرساند.
بسیاری از مردم تصور میکنند کمک گرفتن از دیگران نشانهی ضعف است و معنای ضمنی درخواست کمک، کمبود دانش، مهارت یا تجربه است.
کسانی که اعتماد به نفس دارند، آنقدری از امنیت روانی برخوردار هستند که به ضعف خود اقرار کنند. به همین دلیل آنها زیاد از دیگران کمک میگیرند، نه فقط به این خاطر که آنقدری امنیت روانی دارند که به نیازشان به کمک اقرار کنند، بلکه به این دلیل هم که میدانند چه زمانی از دیگران کمک بگیرند، آنها با درخواست کمک خود، شخص مقابل را مورد تمجید و تحسین قرار میدهند.
همان یک جملهی «می شود کمکم کنی؟» از احترام فوق العادهای حکایت دارد که شما برای مهارت و قضاوت آن شخص قائل هستید. چون اگر اینطور نبود، هرگز از او درخواست کمک نمیکردید.
به طور کلی کسانی که دوست دارند غیبت کنند، آنهایی که دوست دارند بد دیگران را بگویند، به این دلیل این کار را انجام میدهند که امیدوارند با مقایسه، خودشان را شخص بهتری نشان دهند.
تنها مقایسهای که یک شخص دارای اعتماد به نفس به آن دست میزند مقایسه با خود دیروزش و کسی است که امیدوار است یک روز تبدیل به آن شود.
اگر واقعاً اعتماد به نفس داشته باشید، برایتان مهم نیست که گاهی در موقعیتی قرار بگیرید که در آن در بهترین حالت خود نیستید؛ و جالب آنکه این چیزی از احترام دیگران برای شما کم نمیکند و بر عکس، به خاطر همین مسأله معمولاً احترام بیشتری نزد دیگران پیدا میکنید.
احساس ناامنی روانی معمولاً باعث دورویی و تظاهر میشود، اما اعتماد به نفس، صداقت و خلوص به همراه میآورد.
به همین دلیل است که کسانی که واقعاً از اعتماد به نفس برخوردارند به اشتباهات خود اقرار میکنند. آنها به راحتی دربارهی اشتباهات شان صحبت میکنند. برای آنها اهمیتی ندارند که ماجرای اشتباه شان برای دیگران یک داستان عبرت آموز باشد. برای آنها مهم نیست که به سوژهی خندهی دیگران و خودشان تبدیل شوند.
وقتی واقعاً اعتماد به نفس داشته باشید، برایتان اهمیتی ندارد که گاهی «بد به نظر برسید». شما متوجهید که وقتی رو راست و خالی از تظاهر هستید، دیگران نه «به» شما، بلکه «با» شما میخندند.
منبع: برترینها
انتهای پیام/