به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، «جیغی» و همدست دیگرش که به «کُخ» معروف است با مردی به نام حسن یک باند سرقت تشکیل میدهند و جرایم خود را آغاز میکنند. در این میان «جیغی و کخ» عاشق دختران نوجوان و معتاد «حسن» میشوند و این گونه همسر معتاد حسن نیز در ماجراهای سرقت نقش آفرینی میکند. حسن که به همراه همسر و دخترانش روزی ۶۰۰ هزار تومان مواد مخدر صنعتی مصرف میکند، چشمانش را روی همه خلافکاریهای اعضای خانواده اش میبندد و سرنوشتی عجیب، اما هولناک را برای خود و دیگران رقم میزند.
نامت چیست؟ حسن
چند سال داری؟ ۴۲ سال
چقدر سواد داری؟ تا اول راهنمایی درس خواندم.
چرا ادامه تحصیل ندادی؟ از مدرسه اخراج شدم، چون بسیار پرخاشگر بودم و مدام با معلمان و دانش آموزان مدرسه درگیری لفظی و فیزیکی داشتم.
شغلت چیست؟ نقاش ساختمان هستم.
چقدر درآمد داری؟ فعلا که بیکارم، اما اگر کار داشته باشم روزی ۱۵۰ هزار تومان درآمد دارم.
اهل مشهد هستی؟ بله
چند خواهر و برادر داری؟ هفت برادر و سه خواهر دارم و آخرین فرزند خانواده هستم.
پدر و مادرت در قید حیات هستند؟ بله، مادرم در قید حیات است، اما پدرم را ۱۶ سال قبل از دست دادم.
دوران کودکی و نوجوانی ات چگونه سپری شد؟ دوران خوبی در کودکی و نوجوانی ام نداشتم. پدر و مادر و سه نفر از برادرانم به مواد مخدر اعتیاد داشتند و درگیری و ناآرامی در خانه مان بسیار زیاد بود.
اعتیاد داری؟ بله ۳۰ سال است که مواد میکشم.
چطور شد که به مصرف مواد مخدر روی آوردی؟ از کودکی هر وقت من یا هر کدام از خواهر و برادرانم مریض میشدیم، مادرم ما را نزد پزشک نمیبرد بلکه مقداری تریاک را با آب حل میکرد و به ما میخوراند تا آرام شویم، بنابراین از نوزادی مواد مصرف میکردم، اما به صورت جدی از ۱۲ سالگی مصرف شیره تریاک را آغاز کردم. در ۱۵ سالگی نیز برای اولین بار از مشروب الکلی استفاده کردم.
الان چه چیزی استعمال میکنی؟ اگر پول داشته باشم دلار (مواد مخدر صنعتی جدید) میکشم، در غیر این صورت شیشه و کریستال استعمال میکنم.
تا به حال سعی در ترک مواد مخدر داشتی؟ بله، اما مدتی پس از ترک، مجدد مصرف مواد مخدر را آغاز کردم.
اولین بار کی مرتکب سرقت شدی؟ ۱۱ سال داشتم، تابستان بود و بدجوری دلم خربزه میخواست، اما پولی نداشتم که خربزه بخرم. به پدر و مادرم گفتم، اما آنها توجهی نکردند. من نیز به مغازه میوه فروشی محله مان رفتم و از غفلت فروشنده استفاده کردم و یک عدد خربزه از داخل مغازه دزدیدم و فرار کردم، اما صاحب مغازه متوجه شد و به دنبالم آمد، خربزه را از دستم گرفت و حسابی کتکم زد!
بزرگترین آرزوی دوران کودکی ات چه بود؟ آرزو داشتم روزی دندان پزشک بشوم، در میان اقوام و فامیل نیز به دندان پزشک معروف بودم و تمام دندانهای اقوام را من میکشیدم.
چگونه این کار را انجام میدادی؟ یک نخ به دندان شان وصل میکردم و آن قدر میکشیدم تا کنده شود!
آیا خدمت سربازی را گذرانده ای؟ خیر
ازدواج کردی؟ بله ۲۱ سال است که ازدواج کردم و دو فرزند دختر ۱۴ و ۱۶ ساله به اسم نادیا و فاطمه دارم.
چگونه با همسرت آشنا شدی؟ او خواهر یکی از صمیمیترین دوستانم بود. یک روز برای نقاشی دیوارها به خانه شان رفتم و این گونه با همسرم آشنا شدم.
اکنون ارتباطت با همسرت چگونه است؟ اصلا خوب نیست. او هم به مواد مخدر اعتیاد دارد و کریستال و شیشه مصرف میکند. فکر میکنم مصرف زیاد مواد مخدر روح و روان او را دچار آسیب کرده، چون به شدت به من بدبین است.
سابقه کیفری داری؟ بله پنج فقره سابقه کیفری دارم.
با عنوان چه جرایمی؟ نگهداری اموال سرقتی، تصرف عدوانی، شرب خمر و نزاع که در مجموع حدود ۴ تا ۵ سال حبس کشیدم.
انگیزه اصلی و اولیه شما برای انجام این جرایم چه بوده است؟ تامین هزینههای مواد مخدر.
چرا پس از آزادی از زندان مجدد مرتکب جرم میشدی؟ رفیق ناباب من را به حال خودم رها نمیکرد. هر بار میخواستم خلاف را کنار بگذارم و زندگی جدیدی را آغاز کنم، به سراغم میآمدند و من را به بیراهه میبردند.
آیا از خلافکاریها احساس گناه داشته اید؟ بله، ولی چارهای نداشتم. حالم خیلی بد بود و پولی برای تهیه مواد مخدر نداشتم، مجبور به دزدی بودم.
آیا فرزندان شما هم اعتیاد دارند؟ بله، متاسفانه دو فرزند دخترم به شیشه اعتیاد پیدا کردند.
آیا به عنوان پدر وظیفه نداشتید که از سلامت فرزندان تان مراقبت کنید با این که میدانستید اعتیاد به مواد مخدر صنعتی عاقبتی جز تباهی ندارد؟ بله درست است، اما فرزندانم وقتی معتاد شدند که من در زندان به سر میبردم. اکنون هم تصمیم گرفتم که آنها را ترک بدهم.
فرزندان تان روزانه چقدر مواد مخدر استعمال میکنند؟ هر کدام تقریبا یک گرم کریستال مصرف میکنند که هزینه اش تقریبا ۳۰۰ هزار تومان میشود.
هزینههای استعمال مواد مخدر فرزندانت را چه کسی تامین میکند؟ جیغی و کخ، آنها به خواستگاری دخترانم آمدند و قصد ازدواج با آنها را دارند البته من با ازدواج آنها مخالف بودم، اما وقتی در زندان بودم خودشان بریدند و دوختند.
نگاهت به آینده چیست؟ همه چیز بستگی به خودم دارد، اگر راه درست را زندگی کنم آینده خوبی دارم وگرنه خیر.
به نظرت زندان چگونه جایی است؟ جایی است که هر جور آدم در آن جا پیدا میشود و هر خلافی که بلد نباشی در زندان یاد میگیری.
به نظر تو پلیس باید چه برخوردی با سارقان داشته باشد؟ پلیس مجبور است به وظیفه خودش عمل کند.
به نظر شما قانون باید چه مجازاتی برای سارقان در نظر بگیرد؟ دولت باید اول مشکل بیکاری را حل کند و وقتی یک سارق یا خلافکار به زندان میافتد، فکری به حال خانواده اش بکند، چون اگر زن و بچه داشته باشد، خانواده اش بدبخت میشوند.
چه عواملی را مسبب وضعیت کنونی میدانی؟ من هر چه میکشم از رفیق ناباب است!
چه کسی را در سرنوشت پیش آمده مقصر میدانید؟ بدون شک خودم مقصر هستم.
شاید کسی در ابتدای راهی باشد که تو در انتهایش هستی، چه توصیهای برای او داری؟ راه درست را انتخاب کند و به سمت خلاف، مواد و رفیق بازی نرود که زندگی اش نابود خواهد شد.
شایان ذکر است: اعضای این باند حرفهای با تشکیل گروه ویژهای از نیروهای کارآزموده تجسس به سرپرستی سروان آریایی (رئیس تجسس) و با نظارت مستقیم سرگرد امارلو (رئیس کلانتری) به دام افتادند. آنان پس از انجام بازجوییهای تخصصی درباره جرایم ارتکابی، به دایره مددکاری اجتماعی هدایت شدند و توسط کارشناس زبده کلانتری شفا مورد مشاورههای روان شناختی و آسیب شناسی نیز قرار گرفتند.
منبع: خراسان
انتهای پیام/