نقش آفرینی و راهبری روحانیت در بزنگاههای تاریخ این آب و خاک همواره اثرگذار بوده و حضور فعال و عالمانه در عرصههای مختلف و ارتباط نزدیک با مردم از جمله دلایل شکل گیری این موضوع قلمداد میشود.
مرحوم حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی فرد یکی از روحانیونی بود که ضمن برخورداری از سوابق مذهبی و مبارزاتی درخشان در روزهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی، به جایگاه ارزشمندی میان رزمندگان جبهه حق در سالهای دفاع مقدس به ویژه دوره اسارت در زندانهای رژیم بعث دست یافت تا آنجا که به لطف منش و حسن خلق اسلامی و انسانی، ایشان را از آن روزها تا به امروز با القابی، چون «سردار آزادگان» و «سید الاسرا» یاد میکنند.
نکته جالب در بررسی سیر زندگی مرحوم ابوترابی فرد در سالهای اسارت، احترام و ارادت تعدادی از زندان بانان و افسران رژیم بعث به ایشان است و این موضوع در خاطرات بسیاری از هم دورههای ایشان ذکر شده است.
در این رابطه وقتی پای صحبت رزمندگانی که به اسارت بعثیها درآمده بودند، مینشینید و در مورد خصوصیات اخلاقی و رفتاری «سردار آزادگان» با آنها صحبت میکنید، متوجه نقش بی بدیل ایشان در صدور انقلاب و سلامتی روحی و روانی اسرای جنگی میشوید.
یکی از رزمندگان دفاع مقدس در خصوص خاطراتی که از مرحوم ابوترابی فرد دارد، اینگونه اظهار میکند:، چون قزوینی بودم، قبل از اینکه به عنوان رزمنده در جبهههای جنگ حضور پیدا کنم در مراسمهایی که پس از شهادت حجت الاسلام ابوترابی فرد در قزوین برگزار میشد، مرحوم آقا سید علی اکبر را دیده بودم و میشناختم.
فرج الله فصیحی رامندی ادامه میدهد: سال ۱۳۵۹ به عنوان یک رزمنده عضو سپاه پاسداران در مناطق عملیاتی حضور پیدا کردم و در دوران جنگ تحمیلی به اسارت رژیم بعثی عراقی درآمدم.
وی اضافه میکند: پس از مدتی که در یکی از اردوگاههای رژیم بعث بودم، چند اسیر قدیمی وارد اردوگاه ما شدند که صحبت میکردند آقای ابوترابی از اسرایی است که رهبری و هدایت بچههای اسیر را در اردوگاههای مختلف برعهده دارد و عراقیها نیز به همین دلیل هر چند وقت یکبار او را به یک اردوگاه دیگر منتقل میکنند.
رئیس شورای شهر قزوین خاطرنشان میکند: شهرت و آوازه مرحوم ابوترابی از طریق اسرای دیگر به ما منتقل شد، به عنوان فردی که نسبت به ایشان شناخت داشتم در دوران اسارت نیز دیدم که مرحوم ابوترابی بین اسرای ایرانی اردوگاههای رژیم بعثی عراق جایگاه خوبی دارد و این موضوع برای من به عنوان یک قزوینی مایه مباهات بود که هم ایشان شهید نشده و زنده است و هم در اردوگاه نقش بسیار ارزشمندی دارد.
فصیحی رامندی عنوان میکند: در اردوگاه «موصل یک» بودیم که بچههای ما از طریق بیمارستان با اردوگاه «موصل دو» ارتباط پیدا کردند به این صورت که بیماران اردوگاههای موصل یک و دو در بیمارستان با هم ارتباط میگرفتند و توصیههای مرحوم ابوترابی از این طریق به ما میرسید.
وی با بیان اینکه مرحوم ابوترابی همواره توصیههای زیادی برای ما داشتند تا بتوانیم راحتتر دوران اسارت را سپری کنیم، تصریح میکند: یکبار هم از طریق صلیب سرخ پیامی از طرف ایشان به ما رسید که گفته بودند سعی کنید برخورد شما با عراقیها خشونت آمیز نباشد و در ظاهر با آنها ارتباط برقرار کنید و آرامش را حفظ کنید.
این رزمنده دفاع مقدس ادامه میدهد: مرحوم ابوترابی به این دلیل چنین پیامی را به اسرای ایرانی دادند که در آن شرایط برخورد اسرای ایرانی با عراقیها تند بود و این راهنماییهای مرحوم ابوترابی موجب شد اسرای ایرانی شرایط آرام تری پیدا کنند.
فصیحی رامندی همچنین بیان میکند: بعد از مدتی در اردوگاه شماره ۱۷ بودم که خبر آوردند حاج آقا ابوترابی و چند نفر دیگر را به این اردوگاه منتقل کرده اند و در وقت آزادباش با وی صحبت کردم و خودم را معرفی کردم.
وی اضافه میکند: مرحوم ابوترابی هم ابراز محبت کرد و از وضعیت خانواده خود جویا شد و من هم اطلاعاتی که داشتم را در اختیارشان قرار دادم و با توجه به اینکه در آن زمان حجت الاسلام سیدمحمد ابوترابی در عقیدتی سیاسی ارتش خدمت میکرد، این خبر را هم به مرحوم ابوترابی دادم.
رئیس شورای شهر قزوین یادآور میشود: مدت ۱۸ ماه در این اردوگاه در معیت مرحوم ابوترابی بودیم و از راهنمایی ها، حالات معنوی و سخنرانیهای وی استفاده میکردیم.
فصیحی رامندی با اشاره به اینکه وجود مرحوم ابوترابی برای همه اسرا نعمتی بود که نقش هدایتگری را برعهده داشت، ادامه میدهد: به نظر من اگر مرحوم ابوترابی اسیر نمیشد و هدایت اسرا را برعهده نمیگرفت خیلی از اسرا یا به شهادت میرسیدند و یا از نظر روحی روانی آسیبهای جدی میدیدند.
وی عنوان میکند: حتی اسرایی که حاج آقا را ندیده بودند از نصایح و راهنمایی وی استفاده میکردند، زیرا مرحوم ابوترابی تمام وقت خود را به اسرای ایرانی اختصاص داده بود.
این رزمنده دفاع مقدس تصریح میکند: یکی از توصیههای مرحوم ابوترابی در دوران اسارت این بود که شما که ادعای مذهبی بودن میکنید باید به اسرای دیگر که کم میآورند و یا نگران خانوادههای خود هستند، دلداری بدهید.
فصیحی رامندی اضافه میکند: برخی از اسرا ورزش میکردند و لباسهای آنان زودتر پاره میشد بنابراین مرحوم ابوترابی تأکید میکرد که بقیه باید لباسهای خود را به آنها بدهید و در مجموع باید نیازهای یکدیگر را برطرف کنید.
وی در پایان بیان میکند: هدایت مرحوم ابوترابی برای اسرای جنگی یک هدایت معنوی و بسیار ارزشمند اجتماعی بود و زندگی در کنار وی برای اسرا یک زندگی لذت بخش و به دور از بسیاری از دغدغهها به شمار میرفت.
مرحوم ابوترابی روی اخلاق حسنه برای صدور انقلاب در دوران اسارت تأکید داشت
یکی دیگر از رزمندگان دفاع مقدس و هم اردوگاهی مرحوم ابوترابی در دوران اسارت نیز در این خصوص اظهار میکند: اگر چنانچه حاج آقا ابوترابی در اسارت نمیبود، امکان داشت ۹۰ درصد اسرای ایرانی با مشکلات اعصاب و روان جدی روبرو شوند و موقع بازگشت به ایران حالت روانی مطلوبی نداشته باشند.
سید عباس ایزد پناه اضافه میکند: حاج آقا ابوترابی با زبان گرم و رفتارش سعی میکرد همه را از حالت عصبانیت و ناراحتی دور کند.
وی ادامه میدهد: یکی از حرکتهای حاج آقا ابوترابی که خیلی برای اسرا مهم بود، روحیه دادن به اسرای جنگی با رفتارها و سخنرانیهایی بود که انجام میدادند.
این رزمنده دفاع مقدس تصریح میکند: اسرای ایرانی در اردوگاههای رژیم بعث شکنجههای زیادی را متحمل میشدند و حتی غذای کافی برای خوردن نداشتند، زیرا روزانه ۱۳ قاشق آش و ۷ قاشق برنج به اسرا میدادند.
ایزد پناه عنوان میکند: اسرای جنگی در اردوگاههای عراقی در کنار چنین تغذیه ای، شکنجههای زیادی را متحمل میشدند که به عنوان مثل میتوان به انداختن اسرای ایرانی در گونی و کوبیدن آنها اشاره کرد.
وی خاطرنشان میکند: در یکی از روزها چند تبعه افغانی که در جنگ تحمیلی عراق علیه ایران حضور داشتند و اسیر شده بودند را در گونی انداختن و آنقدر کوبیدند که یکی از آنها در همان حال به شهادت رسید.
این هم اردوگاهی مرحوم ابوترابی در دوران اسارت اضافه میکند: با وجود این شکنجهها اگر وجود حاج آقا ابوترابی نبود خیلی از اسرا آسیب جدی میدیدند.
ایزدپناه بیان میکند: مرحوم ابوترابی همواره توصیه میکرد اگر یک عراقی شما را صدا زد مانند یک سرباز محترمانه به او عرض ادب کنید و بگویید بفرمایید امرتان چی بود؟ این کار شما باعث میشود که خوب بودن خود را به آنها نشان دهید و وقتی خانواده آنها این مسائل را بشنوند، موجب میشود که انقلاب خود را صادر کنیم.
وی اظهار میکند: مرحوم ابوترابی با گفتار و رفتار خوب دنیای اسارت را برای ما طوری ترسیم میکرد که تحمل شرایط سخت و شکنجههای بعثیها برای اسرای جنگی راحتتر باشد.
این رزمنده دفاع مقدس ادامه میدهد: حدود ۵۳ نفر از اسرا را جدا کرده بودند و در یک اردوگاه خاص و جداگانه نگهداری میکردند که یکی از آنها حاج آقا ابوترابی بود و من هم ارشد اردوگاه بودم.
ایزدپناه اضافه میکند: در یکی از شکنجهها از بین تمام اسرا تعدادی از افراد را به عنوان انسانهای وارسته و با ایمانتر جدا میکردند و آنها را میزدند و اجازه نمیدادند که نماز طولانی بخوانند و در نهایت آنها را به تکریت بردند.
وی ادامه میدهد: آنجا در اتاقی که حدود یکصد نفر گنجایش داشت، حدود ۴۰۰ نفر اسیر گنجانده بودند و پنجرهها را هم میبستند و روزی حدود ۷ لیوان آب میدادند.
این رزمنده دفاع مقدس تصریح میکند: با توجه به اینکه ایرانیها به اسرای عراقی احترام میگذاشتند و آنها را حتی به زیارت امام رضا در مشهد برده بودند، عراقیها هم تصمیم گرفتند ما را به زیارت کربلا ببرند و به نوعی تبلیغ کنند که رفتار خوب و محترمانهای با اسرای ایرانی دارند.
ایزدپناه بیان میکند: بر این اساس در یکی از نیمه شبهای دوران اسارت با کابل سراغ ما آمدند و با شکنجه ما را سوار ماشین کردند و راهی کربلا شدیم البته در مسیر که میرفتیم اجازه نداشتیم سر خود را از روی صندلی جلویی بلند کنیم که در این زمان مرحوم ابوترابی به اسرا گفتند در همان حال تیمم کنید و نمازتان را با خلوص بخوانید انشاالله خدا قبول میکند.
وی خاطرنشان میکند: همچنین فرماندهان رژیم بعث عراق برای اینکه بگویند مذهبی هستند، شب عاشورا ما را به دفتر خود دعوت کردند و از رادیو روضه پخش کردند که در این هنگام صدای گریه مرحوم ابوترابی کل اردوگاه را فرا گرفت.
این هم اردوگاهی مرحوم ابوترابی ادامه میدهد: حاج آقا با شنیدن روضه امام حسین (ع) آنچنان گریهای میکرد و هقهق میزد که حتی روی عراقیها نیز تأثیر گذاشت و آنها هم گریه میکردند.
ایزد پناه اضافه میکند: این قبیل رفتارهای مرحوم ابوترابی در دوران اسارت بسیار زیاد است که هر یک از آنها به سهم خود تأثیر شگرفی در اسرا داشت و تحمل شرایط سختی که در اردوگاهها برای اسرای ایرانی ایجاد کرده بودند را تسهیل میکرد.
وی یادآور میشود: من حدود ۹ سال در اسارت بودم که پنج سال از آن را با مرحوم ابوترابی در یک اردوگاه و دو سال دیگر هم در یک آسایشگاه بودم.
بعثیها هم مرحوم ابوترابی را قبول داشتند
محسن جهانبانی نیز از جمله رزمندگانی است که ۸ سال سابقه اسارت دارد و در این دوران با مرحوم ابوترابی آشنا شده است.
جهانبانی در رابطه با خصوصیات اخلاقی مرحوم ابوترابی میگوید: حاج آقای ابوترابی چنان مرد با خدایی بودند که نه تنها بچههای رزمنده، بلکه اسرای سرکش هم که در اردوگاه وجود داشتند پیش ایشان حیا میکردند و بسیار مواظب رفتار خود بودند.
وی ادامه میدهد: با وجود رزمندگان بسیار در اردوگاه، فضای اردوگاه یکدست نبود و همیشه افرادی که با روحیه معنوی و مقاومت رزمندهها سازگاری نداشته و هیچ ایدئولوژی نداشتند هم در اردوگاه وجود داشتند، اما این بچهها هم مرحوم ابوترابی را دوست داشتند.
این رزمنده سالهای دفاع مقدس اضافه میکند: حتی عراقیها هم به این حقیقت رسیدند که حاج آقا ابوترابی یک مسکن است، برای هر اردوگاهی که از ابتدا با شورش و بلوا روبرو بود. بعثیها از اخلاق و برخورد حاج آقا حس کردند که ایشان خیلی به دردشان میخورد. چون در اردوگاههایی که اولین بار حاج آقا در آنها قرار گرفتند حکم آب روی آتش را داشتند.
وی خاطرنشان میکند: ایشان را از اردوگاه به اردوگاه دیگری میبردند. مثلا میگفتند حاجی! فلان اردوگاه شورش شده برو آرامشان کن. حاجی هم میرفت بین آدمهایی که حتی گاهی اهل دین و دیانت هم نبودند و با آنها جور میشد. مرحوم ابوترابی با اینها مینشست و حرف میزد و آن فرد از فردایش میشد مرید حاجی.
وی ادامه میدهد: حاج آقای ابوترابی با رفتارش همه را فروتن کرده بود. او آدمهایی را مطیع میکرد که هیچ کس به درونشان راه نداشت. حتی افسران بعثی را نیز توانسته بود مطیع کند. مقبولیت عجیبی داشت. افسر بعثی با همه کینه توزی که داشت وقتی از یک مسیری میآمد و کابل دستش بود، به حاجی که میرسید، حیا کرده، کابلش را مخفی میکرد و به حاجی میگفت: "سلام یا اخی" و حاج آقا هم میگفت: "سلام آقاجون" تکه کلامش همین بود، حاج آقا یک جثه خیلی ضعیف داشت، مخصوصا در دوران اسارت که ضعیفتر هم شده بود. اما افسر بعثی کابل را از ترس حاج آقا مخفی نمیکرد. از ابهتی که این مرد خدا پیدا کرده بود چنین میکرد.
اخلاق کریمه مرحوم ابوترابی مایه انسجام اسرا بود
نویسنده کتاب «ابر فیاض» که از همرزمان مرحوم ابوترابی بوده و این کتاب نیز در مورد خاطراتش با ««سید آزادگان» است، نیز در گفتگو با فارس اظهار میکند: مرحوم ابوترابی سید آزادگان در آذرماه ۵۹ اسیر شدند و مدتی در استخبارات عراق بودند و در نیمه دوم سال ۶۰ وارد اردوگاههای اسارت شدند.
وی یادآور میشود: من در دو مقطع با مرحوم ابوترابی هم اردوگاهی بودم سال ۶۱ به مدت ۴ ماه و یک بار از سال ۶۳ تا ۶۶ به مدت سه سال با هم در یک اردوگاه بودیم.
علیدوست اضافه میکند: وی یک شخصیت تحصیلکرده و باسواد بود که هم از نظر دروس حوزوی باسواد بود و هم دارای تجارب مبارزاتی بود که میدانست چطور باید با زندانبان برخورد کرد.
وی ادامه میدهد: از نظر اخلاقی نیز شخصیتی خودساخته و انسانی متعهد به اخلاق حسنه بود و اخلاق حسنه را از جد بزرگوارش پیامبر اکرم (ص) و امام حسن مجتبی (ع) به ارث برده و مجموعهای از اوصاف نیک برای رهبری اسرا در وجود این شخصیت بود.
این رزمنده دفاع مقدس تصریح میکند: آنچه که بیش از همه در ایجاد انسجام بین اسرا تأثیر داشت، اخلاق کریمه وی بود، زیرا از نظر اخلاق، فردی متواضع و متبسم بود و همه اسرا را به یک چشم میدید و انسانها را به ماهو انسان میستود و برای شان ارزش قائل بود.
علیدوست عنوان میکند: برای مرحوم ابوترابی نمازخوان بودن و نبودن، مؤمن و غیر مؤمن فرقی نمیکرد و معتقد بود که همه انسان هستند و حرمت انسان و مؤمن بالاتر از حرمت قرآن است و میگفت که اگر پا روی قرآن بگذارد بهتر از این است که آبروی انسانی را ببرد.
وی تصریح میکند: همین خصوصیات اخلاقی وی موجب شده بود که همه اسرا مجذوب او شوند و حرفها و مشکلات خود را با او در میان بگذارند و مرحوم ابوترابی نیز به درد دلهای همه گوش میداد و برای رفع هر مشکلی راه حلی ارائه میداد و خدا کمکش میکرد تا همه حرف هایش را قبول کنند و مشکلات حل شود.
نویسنده کتاب ابر فیاض یادآور میشود: در هر محیطی که حضور مییافت، اختلاف و تفرقه رخت برمی بست و همدلی و وحدت در آن محیط ایجاد میشد.
علیدوست خاطرنشان میکند: مرحوم ابوترابی طوری رفتار میکرد که هر کس فکر میکرد نزدیکترین شخص به مرحوم ابوترابی است و لطف خدا چنان شامل حالش شده بود که همه را جذب میکرد و همه با وی احساس نزدیکی میکردند.
مقبولیت، محبوبیت و متانت مرحوم حجت الاسلام سید علی اکبر ابوترابی فرد همواره زبانزد عام و خاص بوده و از ایشان به عنوان الگویی مومن و اخلاق مدار یاد میشود که در برهههای حساس با تکیه بر باور قلبی خود به عظمت پروردگار، در مسیر گره گشایی از مشکلات مردم گام بر میداشت.
منبع : فارس
روح آن مرحوم با امام شهدا حضرت امام راحل و سالار شهیدان حضرت امام حسین( ع) و شهدای کربلا محشور گردد.آمین یا رب العالمین.
انشالله که کمک حالمان باشند