میگوید با وسواس زیادی خرید میکند. دوست دارد لباسی به تن کند که از دور مارک و برندش را داد بزند. میگوید مو را از ماست بیرون میکشد و امکان ندارد مارک تقلبی به چشمش اصل بیاید. اما او هم مثل خیلی از جوانهای دیگر که پلههای پاساژهای اسم و رسم در کرده پایتخت را بالا و پایین میکنند بی خبر از این هستند که لیبلهای آویزان شده به این لباسها کیلویی به فروش میرسند و لباسی که چند برابر قیمت اصلی برای شان چوب خورده کار خیاطهای به اصطلاح «تمیز کار» همین راسته پاچنار بازار خودمان است.
بیشتربخوانید
مدگرایی پدیدهای امروزی نیست. اتفاقا پشت این واژه نه چندان دلچسب تیر و تباری از وقایع و رویدادهای تاریخی خوابیده است. شاهزادگان بیکفایت قاجاری، دانش آموختگان دانشگاههای کشورهای غربی و هنرپیشگان دوره پهلوی اول جزو نخستین افرادی بودند که مدگرایی را مدال افتخاری بر سینهشان کردند. همزمان با کشف حجاب مدگرایی در بین خانمها شدت گرفت و طولی نکشید که خیاط خانههای خیابان لاله زار پاتوق اصلی آلامدترین بانوان و آقایان پایتختنشین شد. با گذشت سالها از آن دوران و از رونق افتادن این خیابان نبض مدگرایی به دیگر نقاط شهر تسری پیدا کرد. حالا بعد از گذشت دههها این فروشگاههای معروف در مالهای بزرگ هستند که اجناسی به ظاهر خاصتر به مشتریان شان ارائه میکنند و پاتوق مارک بازها میشوند. هرچند وجود اجناس اصل در این بازارها را نمیشود کتمان کرد، اما در بیشتر مواقع مارک بازها علاوه بر مراقبت از جیبهای شان باید دودستی کلاهشان را بگیرند تا باد آنها را نبرد. خواندن گزارش پیشرو و دانستن برخی واقعیتهای پشت پرده این بازارها میتواند تب تند مارک بازی را در خیلی از این جوانها سرد کند.
مارکبازها باید حواس جمعی داشته باشند. خیلیها این واژه را مترادف کلاه گشادی میدانند که سر خریدار بینوای از همهجا بیخبر میرود. بسیاری از اجناسی که به نام برندهای اسم و رسمدار در پاساژهای مشهور به فروش میروند تولید کارگاههای خیاطی خیابانهای پاچنار و جمهوری هستند. اما متاسفانه اعتماد به نفس کاذب خریدارانی که از راههای دور و نزدیک پشت ویترین برخی از این فروشگاهها میآیند کار دست شان میدهد. «پویا» ۱۷ سال بیشتر ندارد. خودش میگوید یک ساعتی میشود که به دنبال هودی مورد نظرش در اطراف مغازههای اطراف نوفل لوشاتو میگردد. وقتی بحث اجناس تقلبی را پیش میکشیم با آب و تاب زیادی از تواناییاش در تشخیص مارکهای اصل و تقلبی میگوید: «همیشه برای خرید به اینجا میآیم. قیمتها کمی بالاتر هستند، اما اینجا میتوانی مطمئن باشی لباسی که میخرید با کشتی از آن طرف آبها آمده است.»
خیلی دلمان میخواهد بدانیم این همه یقین کاذب از کجا آمده است. پویا فعلا یک کمربند با مارک «گوچی» خریده است. خودش میگوید همیشه با وسواس فروشگاهها و اجناسشان را از نظر میگذراند و هیچ وقت دست خالی از اینجا نمیرود. «احساس میکنم وقتی این لباسها را میپوشم از دور داد میزنند که مارک هستند. همین برای من کافی است. دوست دارم همیشه خوشپوش باشم و مارک باز بودن این را به من میدهد.» پویا میگوید ملاک تشخیص لباسهای اصل جنس پارچه و مارکی است که پشت یقه آنها تودوزی میشود.»
خیابان منوچهری همان ظاهر همیشگی را دارد. با این که سال هاست از ساماندهی دستفروشان عتیقهجات در پارکینگ پروانه میگذرد، پیادهروهای اینجا هنوز سرقفلی پیرمردهایی است که جعبه یا بساطی جمع و جور جلوی پایشان گذاشتهاند و همین طور که قیمت انگشترهای عقیق و تسبیحهای شاه مقصودشان را به مشتریها میگویند پیپهای شان را هم چاق میکنند. فروشگاههای کیف چرمی و لوازم آرایشی و بهداشتی و گریم صورت هم سال هاست جزو شناسنامه این گذر قدیمی به حساب میآید. اما چیزی که این بار ما را به این خیابان کشانده از دیدها پنهان است. نشانی مورد نظر بعد از فروشگاه لوازم گریم «ژان پییر» است. پلههای یکی از ساختمانهای قدیمی خیابان را میگیریم و بالا میرویم.
اسم این دو اتاق تو در تو را شاید بتوان معدن مارک گذاشت. فروشنده اصلی پیدایش نیست و به جایش دو کارگر جوان با اکراه جوابمان را میدهند. بیشتر مارکهای اینجا به شکل کیلویی به فروش میرسند. بد نیست بدانید مارکها هم جنس خوب و بد دارند. مثلا تعدادی از مارکهای «ورساچه» که برای پشت یقه تودوزی میشوند از جنس چرم هستند و هر دانه آن ۲۰ تا ۳۵ هزار تومان قیمت دارند. مارکها یا کاغذی هستند، یا فلزی و یا مثل این یکی از پارچههای خاص تهیه میشوند. آویز، کارت پلمب، مارک کیف و کتانی و حتی مارک روسریهای زنانه از دیگر اجناسی است که در این کارگاه میتوان پیدا کرد. ناگفته پیداست فروشندههایی که مارک گرانتر میخرند به اصطلاح چند برابر قیمت همان مارک را روی اجناسشان میکشند. در بین مارکها لیبلهای گوچی، زارا، دولچه گابانا و دیور هم به چشم میآیند. راستش را بخواهید با اصلش مو نمیزنند و ناقابل کیلویی ۴۰۰ تا ۸۰۰ هزار تومان قیمت دارند.
اینجا نزدیک به قلب بازار تهران است. کار تولیدی که نشانیاش را از یکی از همان مارک فروشهای کذایی گرفتیم تولید مانتوهای دخترانه با یکی از مشهورترین برندهای کشور همسایهمان ترکیه است. به نظر میرسد اینجا کسی وقت سر خاراندن ندارد. کارگران به سرعت مشغول کارند و گاهی نگاهی به سریال طنزیی که از تلویزیون به دیوار نصب شده پخش میشود، میاندازند.
از میان رگالهایی که مانتوهای آنان هنوز دستهبندی نشده است، میگذرم. به نظر میرسد همه سایزهای تکمیل باشد. رنگهای متنوع و شاد این مانتوها بیشتر از رنگ مشکی به چشم میخورد تا نقطه اثباتی باشد برای این که این مانتوها سوار بر کشتی از آن ور آب آمدهاند! جنس پارچه از بهترین الیاف کشباف تهیه شده. کارگر خیاط میگوید این یکی از گرانترین پارچههای بازار تهران است که با خرید عمده قیمت آن کمی افت پیدا میکند. طاقههای این مدل پارچه در رنگهای مختلف همه جای کارگاه چیده شده است. هیچ کس برای لحظهای از پشت چرخهای خیاطی تکان نمیخورد.
صدای چرخها نمیگذارند صدا به صدا برسد. یکی از سر کارگرها با صدای بلند میگوید: «کار ما ظریف دوزی است. دوخت این پارچه کار هر کسی نیست. الان چند سال است که این مدل مانتو مشتری خود را دارد. این مانتوها به طور عمده پخش نمیشوند. بلکه به طور خاص به فروشندگان چند پاساژ و مزونهای معروف تهران فروخته میشوند.» شما هم حتما با شنیدن قیمت تمام شده فروشندهها سرتان سوت میکشد: «هر کدام از این مانتوها بین ۴ تا ۱۲ میلیون تومان قیمت دارند.» قیمتها مقطوع است و فروشندگان هزار قسم و آیه رو میکنند که این مانتوها را قاچاقی از کشور همسایه وارد کردهاند.
بازرسان شورای اصناف به طور مرتب به فروشگاهها سرکشی میکنند. اما آنها هم به خوبی از گردش عرضه و تقاضای به خصوص این بازارها با خبر هستند. «حسین ذوالقدری» از کارشناسان این حرفه میگوید بیشتر کسانی که به این پاساژهای معروف سر میزنند از کالاهای خارجی بیشتر استقبال میکنند و همین کار را برای فروشندگان سخت میکند: «خیلی از خریداران اصلا بدون این که اجناس تولید داخل را ببینند از کنار آن رد میشوند. چرا که این انگار ملکه ذهن آنها شده که اجناس ایرانی بیکیفیت هستند و در مقابل این کالاهای خارجی هستند که عمر و ماندگاری بیشتری دارند. آنها میگویند ما آنقدر پولدار نیستیم که به طور مرتب از این محصولات بخریم. در حالی که برخی از این برندها تقلبی هستند و آنها در واقع از اجناس مرغوب داخلی استفاده میکنند و رضایت هم دارند. این فرهنگ باید عوض شود. ما ابتدا باید به کالاهای ساخت داخل کشور اهمیت بیشتری بدهیم. در این بازار هم مانند همه بازارها جنس خوب و بد وجود دارد. فروشندهها هم که سلیقه بازار را به این شکل میبینند ممکن است که اقدام به فروش کالاهای تولید داخل به اسم برندهای معروف خارجی کنند. این کار پسندیدهای نیست و با این دسته از فروشندهها برخورد جدی میشود.» این عضو شورای اصناف از طرحی میگوید که نجاتگر کالاهای داخلی خواهد شد: «همه البسه و محصولات دیگر مانند کمربند و کفش و ... باید دارای کد شناسایی باشند تا بتوان به این وسیله تشخیص داد که این محصول تولید داخل است و به این شکل قیمت تمام شده آنها هم عرف مشخصی پیدا میکند.»
در کنار تقلبهای کوچک و بزرگ دنیای مارک بازی خیلی از جوانهای تحصیلکرده امروزی به دنبال برندسازی برای پوشاک داخلی هستند. آنها با استفاده از دانش خود و با سرمایهای اندک کار خود را آغاز میکنند و خوشبختانه از آنجا که میدانند مشتریهای جوان شان به دنبال چه نوع لباسهایی هستند خیلی زود در کارشان موفق میشوند. تا یادمان نرفته بگوییم که در وزارت کار و دیگر ارگانهای مربوطه تسهیلات ویژهای نیز برای این دسته از طراحان خوش فکر صنعت پوشاک در نظر گرفته میشود.
«فاطمه مرادی» ۳۲ ساله است و اصالتی کردستانی دارد. او اکنون یکی از کارآفرینان و تولید کننده پوشاک سنتی نمونه در منطقهمان است. کارگاه او در یکی از فرعیهای خیابان جمهوری قرار دارد. او میگوید همه آغازها به نوعی دشوار هستند و تنها با امید به موفقیت است که میتوان تلاشها را به نتیجه رساند: «ما ابتدا امید زیادی برای تولید یک برند داخلی نداشتیم. اما باورمان این بود که با بکارگیری تحصیلات و دانشی که داریم میتوانیم در این زمینه فعالیت داشته باشیم. من و همکارانی که شریک این کارگاه هستند در رشته طراحی و دوخت لباس تحصیل کردهایم. یکی از اصلیترین دغدغههای ما از ابتدای کار نیز این بود که جوان ایرانی باید لباس مناسب با هویت ایرانی بپوشد. به همین دلیل شروع به طراحی لباسها با پارچههای سنتی و الیاف طبیعی کردیم. خوشبختانه از آنجا که نظر مشتری برای ما اهمیت ویژهای داشت روز به روز در این کار موفقتر شدیم.»
«مرادی» میگوید اصالت همیشه راهگشا است: «اصالت هر یک از ما به یکی از شهرهای بزرگ کشور بر میگردد. ما از پارچههایی که در لباسهای محلی این استانها استفاده میشود الهام گرفتیم و آنها را در کارهای امروزی بکار میبریم. خوشبختانه همان طور که انتظارش را داشتیم جوانترها از این رنگهای شاد استقبال زیادی نشان دادند. دوخت این لباسها به گونهای است که برای سایزهای مختلف نه تنگ است و نه گشاد. پارچههای به کار رفته شده در تولید این لباسها و بالاپوشها متناسب با فصلی که در آن هستیم تغییر میکند.»
این کارآفرین نمونه نام یکی از پارچههای محلی را برای محصولات تولید این کارگاه انتخاب کرده است: «به نظرم همه کسانی که در کار طراحی هستند ابتدا باید با نیاز دوره جوانی آشنا باشند. بیشتر جوانان علاقه دارند از رنگهای شاد استفاده کنند و لباسهای شان برای فعالیت پر تکاپوی روزانه راحت باشد. باید این را هم در نظر بگیریم که تنوع طلبی در این سن بیشتر بروز میکند و بهای اجناس باید به گونهای باشد که قدرت خرید آنان در خانوادههای شان حفظ شود. با رعایت این نکات بود که محصولات این کارگاه روز به روز بیشتر جای خود را در بازار پیدا کرد. در ابتدای کار تنها دو گروه ۲ نفره کار توزیع این پوشاک را به عهده داشتند، اما حالا با قبول سفارشهای بیشتر که تعدادی از آنها نیز مربوط به شهرستانها است بیش از ۸ نفر در این حوزه فعال هستند. تنها در صورتی که از کالای مرغوب ایرانی استقبال شود میتوانیم امید به ادامه این مشاغل داشته باشیم. فرهنگ سازی در این زمینه باید از مدارس آغاز شود و خریداران از کنار اجناس تولید داخل به سادگی عبور نکنند.»
منبع: ایرنا