کار کرد تیتراژ چیزی شبیه به جلد کتاب است که طراحش تلاش میکند با انتخاب عناصر، فرمها و چینشها با کمک گرافیک و موسیقی مخاطبان یک اثر را در جریان موضوع قرار دهد. شرایطی که گاهی بسیار نکتهسنج، اندیشمندانه و حساب شده پیش روی مخاطبان قرار میدهد و گاهی هم به قدری سردستانه و از روی ادای یک تکلیف اجباری ساخته میشود که بیننده را از اساس با یک اثر تصویری دور میکند.
آنچه بهانهای شد تا بار دیگر رجعتی به کلیدواژه «تیتراژ» داشته باشیم، مروریبر ماندگارترین و خاطرهسازترین موسیقیهای مربوط به برخی برنامهها و آثار سینمایی و تلویزیونی است که برای بسیاری از مخاطبان دربرگیرنده خاطرات تلخ و شیرینی است و رجوع دوباره به آنها برای ما در هر شرایطی میتواند یک دنیا خاطره به همراه داشته باشد. خاطرهبازی که پس از آغاز و انتشار آن در نوروز ۱۴۰۰ استقبال مخاطبان، ما را بر آن داشت در قالب یک خاطرهبازی هفتگی در روزهای جمعه هر هفته، روح و ذهنمان را به آن بسپاریم و از معبر آن به سالهایی که حالمان بهتر از این روزهای پردردسر بود، برویم.
«خاطرهبازی با تیتراژهای ماندگار» عنوان سلسله گزارشی آرشیوی با همین رویکرد است که بهصورت هفتگی میتوانید در گروه هنر خبرگزاری مهر آن را دنبال کنید.
در هشتاد و یکمین شماره از این روایت رسانهای به بهانه درگذشت نابهنگام کیومرث پوراحمد کارگردان شاخص سینما و تلویزیون کشورمان که شامگاه روز چهارشنبه شانزدهم فروردین ماه سال ۱۴۰۲ با رفتن خود جامعه هنری کشور را در بهت سنگینی فرو برده، به سراغ موسیقی متن و تیتراژ یکی از خاطرهسازترین فیلمهای سینمایی ایران رفتیم که به واسطه حضور کارگردان مولفی، چون کیومرث پوراحمد و آهنگساز جریان سازی، چون ناصر چشم آذر ترکیبی رویایی را پیش روی مخاطبان قرار داد که همچنان ملودی و موسیقی متن این اثر جاودانه همچنان در یادها و خاطرهها باقی مانده است.
اثری به مراتب خاطرهانگیز با شاخصهها و مولفههای مهم خانوادگی و اجتماعی که سرشار امید و مهربانی بود و به واسطه نگاه بسیار دقیق فیلمساز به آنچه مدنظرش برای ارائه پیام فیلم به مخاطب بود، تبدیل به یکی از مهمترین آثار سینمای ایران در حوزه سینمای کودک و نوجوان شد و نشان داد که اگر در پروسه ساخت یک اثر سینمایی بتوان در قالبی تعامل گرایانه و کیفیت مدار، ساختار محتوایی یک اثر را هدایت کرد، آن فیلم یا اثر تصویری تا چه حد میتواند در فرآیند تاثیرگذاری عملکرد موفقی داشته باشد. ساختاری به مراتب هوشمندانه و دقیق که یکی از نمودهایش در بستر موسیقی متن اثر شکل گرفت و تلاش کرد یک رخ نمایی تمام عیار از آهنگسازی به نمایش بگذارد که در آثار ماندگار دیگری، چون «قصههای مجید» هم دوباره دیده شد.
اکنون نه از ناصر چشم آذر در فرآیند ساخت موسیقی متن فیلمهای سینمایی خبری هست و نه از کیومرث پوراحمد که با مرگ تراژیک خود، جامعه فرهنگ و هنر کشور را در بهت فرو برده است؛ و این یک خلاء فرهنگی است که به واسطه توانمندیهای پوراحمد و چشمآذر به ویژه در دهههای قبل توانست نقش ارزندهای در توفیق فیلمهای سینمایی حوزه کودک و نوجوان نقش موثری ایفا کند. شرایطی که متاسفانه طی سالهای اخیر به ویژه در حوزه سینمای کودک به شدت خلاء آن احساس میشود و میبایست هرچه زودتربه واسطه واکاوی و آسیب شناسیهایی که در حوزههای اجتماعی و فرهنگی صورت میپذیرد در مسیر درست و موثر خود قرار گیرد.
به هر ترتیب ضایعه درگذشت کیومرث پوراحمد به عنوان یک کارگردان شاخص سینمای ایران بهانهای شد تا باردیگر رجعتی به موسیقی متن و تیتراژ فیلم سینمایی «خواهران غریب» به عنوان یکی دیگر از آثار شاخصکیومرث پور احمد: وقتی به ناصر چشم آذر پیشنهاد ساخت موسیقی متن فیلم یا سریالی را میدادم او ابتدا فیلم را تا انتها با دقت نگاه میکرد و بعد دفعه دوم با پیانویی که داشت شروع به نوازندگی میکرد و ماجرا دقیقاً همانی میشد که باید باشد این کارگردان فقید و همکاریاش با مرحوم ناصر چشم آذر برویم. محصولی به مراتب ارزشمند و انسانی که حال و هوای کودکانه در جوار موسیقی که برای آن طراحی شده بود، این اثر را به یکی از نمادهای خاطره ساز حوزه موسیقی در دهه هفتاد کرد. چارچوبی که مرگ تراژیک کارگردانش، فقدان ناصر چشم آذر و البته جای خالی خسرو شکیبایی در این سالهای سینمای ایران، «خواهران غریب» را به یکی از ابدیترین فیلمهای سینمای ایران تبدیل میکند.
فیلم سینمایی «خواهران غریب» براساس رمان «خواهران غریب» نوشته اریش کستنر به نویسندگی کیومرث پوراحمد و اصغر عبداللهی، کارگردانی کیومرث پوراحمد و تهیه کنندگی مهدی صباغ زاده است که در سال ۱۳۷۴ به نمایش درآمد و براساس اطلاعات و امار، تبدیل به یکی از پرفروشترین فیلمهای آن سال و حتی تاریخ سینمای ایران در دهه هفتاد شد. اثری شبه موزیکال که خسرو شکیبایی، افسانه بایگان، پریسا گلدوست، پرویندخت یزدانیان، لادن طباطبایی، الهه علی یاری، الهام علی یاری و رحیم بقایی بازیگرانش بودند. شرایطی که مخاطبان در کنار دیگر ویژگیهای ساختاری و محتوایی اثر که موسیقی در آن نقش بسیار مهمی داشت، برای اولین بار شاهد هنرنمایی مرحوم شکیبایی در قالب خواننده بودند که با خوانش قطعه «مادر من» فضایی دلنشین و مادرانهای را پیش روی مخاطبان قرار داد که اگر فرد دیگری حتی با کیفیتی بهتر و موسیقاییتر آن را اجرا میکرد، این تاثیرگذاری را روی مخاطب نداشت.
برای شنیدن بخشی از موسیقی متن فیلم سینمایی «خواهران غریب» اینجا را کلیک کنید.
داستان فیلم سینمایی «خواهران غریب» هم از این قرار است که نرگس و نسرین دو دختر دبستانی در جشن مدرسهها یکدیگر را میبینند و پی میبرند که خواهران دوقلو هستند و پدر آهنگسازشان در گذشته از مادر آنها که خیاطی میکند، جدا شده است. پدر، اما این ماجرا را هرگز به آنها نگفته است. در همین چارچوب یکی از فرزندان نزد مادرشان و دیگری نزد پدرشان زندگی میکردهاست.
دختران تصمیم میگیرند تا جایشان را عوض کنند و جالب اینکه به دلیل شباهت بسیار این دو خواهر دوقلو، پدر و مادر متوجه موضوع نمیشوند. پدر قراراست با همکار و نامزدش، ثریا ازدواج کند. دخترها تصمیم میگیرند که ثریا را از این کار بازدارند تا پدر و مادرشان دوباره باهم ازدواج کنند، دخترها وانمود میکنند که گم شدهاند تا پدر و مادر برای یافتن آنها با یکدیگر دیدار کنند و به اجبار با هم به دنبالشان بگردند. بچهها که در خانه مادربزرگ پنهان شدهاند با همکاری مادربزرگ موفق به انجام این کار میشوند. پدر و مادر که تا صبح با خودرو همه جای شهر را گشتهاند، و دیگر اختلافات را کنار گذاشتهاند، به خانه مادربزرگ میآیند. دو خواهر باعث میشوند که خانواده دوباره شکل بگیرد.
به هرحال حین نمایش فیلم «خواهران غریب» در سینماها که طی آن سالها دیدن فیلمها حال و هوای متفاوتتری بود، موجب شد نقدها و گفتگوهای تحلیلی فراوانی پیرامون این فیلم در نشریههای تخصصی حوزه سینما منتشر شود. چارچوبی که بعدها با ظهور و بروز رسانههای مختلف از جمله خبرگزاریها همچنان ادامه پیدا کرد و موجب شد که «خواهران غریب» پور احمد به واسطه حس و حال ویژه اش همچنان جزو اولینهای اهالی رسانه برای خاطره نگاری آثار سینمایی باشد. سینمایی که بی تردید زوج پوراحمد و چشم آذر در تاثیرگذاری آن همواره جزو متخصصها بودند.
ناصر چشم آذر طی زمان حیات خود بود که در گفتگو با یکی از رسانهها درباره ضبط ترانههای فیلم «خواهران غریب» که در چهاردهمین جشنواره فیلم فجر نامزد دریافت جایزه بهترین موسیقی متن شد، گفته بود: «به خاطر دارم که کیومرث پوراحمد در ابتدا بازی در نقش پدر دوقلوها و آهنگساز را به خود من پیشنهاد کرد که البته شخصاً برای قبول آن تردید داشتم و در نهایت نیز با صحبتهایی که میان کارگردان و تهیهکننده انجام شد، خسرو شکیبایی برای ایفای آن نقش انتخاب شد. شکیبایی زمینه صدا و گرایش یادگیری موسیقی را داشت که این اتفاق برای همکاری اهمیت بسیاری دارد. پیش از ضبط قطعات، جلساتی را به تمرین اختصاص دادیم و فیگورها و پوزیشنهای آهنگسازی را با او کار کردیم. در نهایت این تمرینها به خوبی جواب داد و دو قطعه «مادر من» و «صد دانه یاقوت» به گونهای دلنشین با صدای زنده یاد شکیبایی اجرا شد. البته در بخشهایی که دوربین صرفاً دستهای آهنگساز را برای نواختن کیبورد نشان میدهد، در واقع دستهای یکی از هنرجویان من است.»
مرحوم کیومرث پوراحمد هم چندی پیش در یک گفتگوی تصویری با مجله سینمایی «فیلم» بود که درباره نحوه همکاریاش با ناصر چشم آذر گفته بود: وقتی به ناصر چشم آذر پیشنهاد ساخت موسیقی متن فیلم یا سریالی را میدادم او ابتدا فیلم را تا انتها با دقت نگاه میکرد و بعد دفعه دوم با پیانویی که داشت شروع به نوازندگی میکرد و ماجرا دقیقاً همانی میشد که باید باشد. او یک نابغه بود که وقتی در سریال قصههای مجید با همکاری میکردم یادم میآید آنقدر باهم گریه کردیم، آن قدر خندیدیم و میتوان گفت که در این مدت باهم زندگی کردیم. حتی در آثار دیگر هم همکاری به این شکل ادامه پیدا میکرد کما اینکه در بسیاری از کنسرتهای ناصر، مخاطبان از او میخواستند به واسطه تاثیرات این همکاری شیرین روی مخاطبان قطعه «مادر من» را دوباره اجرا کند.
وی در بخش دیگری از این گفتگو بود که به ماجرای اختلاف و قهر ناصر چشم آذر از او اشاره کرده و گفته است: بر سر ماجرای ساخت موسیقی یکی آثارم که از شب تا صبح طول کشید و به نتیجه هم نرسید، ناصر به دلیل روحیه لطیفی که داشت از من قهر کرده بود و من در پروژه بعدی با فردین خلعتبری همکاری کردم. تا اینکه یکی از نشریات با من تماس گرفت و گفت تا برای ناصر چشم آذر مطلبی را بنویسم. من هم پذیرفتم و مطلب را با تیتر «گربههای پشت پنجره هم شاهدند» از مقام هنری این آهنگساز قدردانی کردم و در بخشی از این نوشته به ویژگی رفتاری او در قبال حیوانات اشاره کردم که او قبل از غذا خوردن خودش، اول غذای گربهها را میداد و بعد خودش غذا میخورد. به هر ترتیب وقتی این مطلب منتشر شد، ناصر مطلب را میخواند و دوباره به من زنگ میزند و ما با هم رفیق شدیم.
به هر ترتیب سینمای ایران شاهد از دست دادن یکی از مولفترین و بهترین و تاثیرگذارترین کارگردانانی شد که یکی از جلوههای مهم فیلمهایش امید بخشی و میل به زندگی بود. چارچوبی که در زندگی شخصی پوراحمد در قالبی تراژیک و هولناک رقم خورد و این چنین جامعه فرهنگی هنری کشور را تحت تاثیر قرار داد. شرایطی که به واسطه موسیقیهای ناب ناصر چشم آذر از سینمای پوراحمد، جلوهای را انعکاس داد که در دنیای سرشار از پلیدیها و زشتیها و دشمنیها میتوانست روح و حال مخاطب را جلا دهد و با رجوع به دوران کودکی و نوجوانی خویش مجالی برای کشیدن یک نفس عمیق داشته باشد.
منبع: مهر