نقش مقام معظم رهبری در شکست حصر سوسنگرد از موضوعات بسیار جالب توجه در طول تاریخ دفاع‌مقدس است.

شهر سوسنگرد در ۶۰ کیلومتری شمال اهواز و در جبهه میانی خوزستان، داستان مهیجی در تاریخ جنگ تحمیلی دارد. این شهر سه بار مورد هجوم دشمن قرار گرفت؛ یک‌بار سقوط کرد، بار دوم به مدت چند روز به محاصره دشمن درآمد و بار سوم هم خیز عراقی‌ها برای تصرف این شهر با ایستادگی رزمندگان ناکام ماند، اما ماجرای محاصره دوم سوسنگرد بسیار شنیدنی است.

بعثی‌ها از ۲۳ آبان ۵۹ برای بار دوم به سمت سوسنگرد رفتند تا آنجا را اشغال کنند. از ۲۴ آبان ۵۹ شهر به محاصره افتاد و تا ساعت ۱۴:۳۰ عصر ۲۶ آبان که حصر سوسنگرد شکسته شد، وقایع ماندگاری در جبهه میانی خوزستان رخ داد و نام‌های بزرگی از این نبرد تاریخی در دیباچه دفاع‌مقدس به ثبت رسید؛ از شخص امام‌خمینی (ره) گرفته که فرمان «سوسنگرد باید تا فردا آزاد شود» را صادر کردند تا مقام معظم رهبری که تماس ایشان با دفتر امام منجر به صدور این پیام شد، امامین انقلاب نقش بسیار پررنگی در این واقعه داشتند. 

شهید دکتر مصطفی چمران، آیت‌الله شهید مدنی، شهید علی تجلایی معروف به علی رگبار و... بزرگان بسیاری در شکست حصر سوسنگرد نقش‌آفرینی کردند و تلاش همه آنها در کنار رزمندگان گمنامی که پای در میدان نبرد گذاشتند، همگی دست به دست هم دادند تا سوسنگرد آزاد شود، به این ترتیب خطر سقوط اهواز نیز مرتفع شود. در همین ماجرای سوسنگرد بود که مقام معظم رهبری دو نامه تاریخی یکی به سرهنگ قاسمی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز و دیگری به امیر فلاحی رئیس ستاد مشترک ارتش نوشتند.

یکی از این اسناد تاریخی در اوایل سال ۱۳۹۰ از سوی مرحوم امیرغلامرضا قاسمی‌نو (سرهنگ قاسمی فرمانده لشکر ۹۲ در اوایل شروع دفاع‌مقدس) در جریان دیدار برخی از مسئولان با مقام معظم رهبری به ایشان داده شد. جالب آنکه امام‌خامنه‌ای سال‌ها قبل از آنکه از وجود این نامه نزد سرهنگ قاسمی مطلع باشند، در یک مصاحبه تصویری عنوان کردند چرا در آبان سال ۵۹ امکاناتی وجود نداشت تا از آن نامه‌های تاریخی کپی‌برداری شود. سال‌ها بعد سرهنگ قاسمی نامه‌ای که رهبری در ساعت ۱:۱۰ بامداد ۲۶ آبان سال ۵۹ خطاب به ایشان نوشته بودند را شخصاً تحویل مقام معظم رهبری می‌دهند و عین نامه برای اولین بار در آبان سال ۱۳۹۰ در رسانه «khamenei. ir» منتشر می‌شود، اما ماجرای سوسنگرد در جنگ تحمیلی چه بود و پیش از ۲۶ آبان چه بر سر این شهر رفت؟

ششم مهر ۵۹ اشغال سوسنگرد

سوسنگرد در جبهه میانی خوزستان نقطه‌ای کلیدی برای هر دو طرف درگیری بود. از سه محور اصلی تهاجم نیرو‌های رژیم بعث عراق به خاک کشورمان در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹، محور میانی یا همان دشت آزادگان از اهمیت زیادی برخوردار بود. در این محور هدف بعثی‌ها رسیدن به اهواز بود و در مسیر پیش رو، مهم‌ترین شهری که باید از آن عبور می‌کردند، سوسنگرد بود. 

نیرو‌های عراقی با عبور از تنگه چزابه، ۴ مهر سال ۵۹ از شهر بستان گذشتند و در ۶ مهر به دروازه‌های سوسنگرد رسیدند. در آنجا دشمن شهر را گلوله‌باران کرد و با شهادت تعدادی از مردم و رزمندگان، نهایتاً در بعدازظهر ۶ مهر وارد سوسنگرد شدند، اما هدف بعثی‌ها توقف در این شهر نبود. آنها قرار بود با عبور از سوسنگرد، خود را به شمال اهواز برسانند و از آنجا که دیگر نیرو‌های بعثی از جنوب و از مسیر جاده آبادان- اهواز به سمت مرکز خوزستان رفته بودند، هدف نهایی دشمن تصرف اهواز از دو سمت شمال و جنوب این شهر بود. 

اسارت فرمانده سپاه سوسنگرد

داستان اسارت حبیب شریفی، اولین فرمانده سپاه سوسنگرد و همسرش خدیجه میرشکاری در همین مقطع رقم خورد. شریفی که با اندک نیروهایش مقاومت جانانه‌ای در برابر تانک‌های لشکر ۹ زرهی عراق انجام داده بود، در حالی که نیمی از شهر به اشغال دشمن درآمده بود، به داخل سوسنگرد برگشت تا همسر جوانش را از اسارت از سوی بعثی‌ها رهایی بخشد. آنها قصد داشتند از جاده اهواز- سوسنگرد از مهلکه دور شوند که از سوی نیرو‌های دشمن مورد حمله قرار گرفتند و هر دو اسیر شدند. خانم میرشکاری یک سال و اندی بعد آزاد شد، اما از حبیب شریفی دیگر خبری به دست نیامد و بعد‌ها خبر رسید که به شهادت رسیده است. بعثی‌ها بعد از اینکه تعدادی از افراد حامی خود را از میان مردم شهر به عنوان مسئولان شهر انتخاب کردند، از سوسنگرد خارج شدند و به طرف اهواز پیشروی کردند. بعد از رفتن بعثی‌ها برخی از جوانان انقلابی شهر به سوی فرمانداری رفتند و ساختمان آنجا را با نارنجک مورد حمله قرار دادند. با این وجود، سوسنگرد به لحاظ نظامی در مناطق تحت اشغال دشمن قرار داشت. 

عملیات شهید غیور اصلی

اما تسلط دشمن در منطقه میانی خوزستان که سوسنگرد هم جزوی از آن به شمار می‌رفت، خیلی طول نکشید. فقط چهار روز بعد از اشغال این شهر، شهید علی غیور اصلی و گروه اندکی که به همراه داشت، ۱۰ مهرماه به دشمن شبیخون زدند و آنها را مجبور به عقب‌نشینی ۹۰ کیلومتری از حومه اهواز تا مرز چزابه کردند. در جریان این عقب‌نشینی سوسنگرد نیز آزاد شد. بعد از آزادسازی شهر، آن دسته از عوامل دشمن که به کشورشان خیانت کرده بودند، دستگیر و محاکمه شدند. سپس تعدادی از رزمندگان از نقاط مختلف کشور خصوصاً آذربایجان به این شهر رفتند تا از سوسنگرد در برابر حملات آتی دشمن دفاع کنند. شهید علی تجلایی که به خاطر سختگیری در آموزش نیرو‌ها به علی رگبار معروف بود، فرماندهی مدافعان شهر را برعهده داشت. به دلیل وجود نداشتن خط منظم و قوی در مرزها، بعثی‌ها دوباره از ۲۳ آبان به سمت سوسنگرد پیشروی کردند. آنها ۲۴ آبان شهر را به محاصره درآوردند، اما این‌بار حریف قدری، چون علی تجلایی و حدود ۳۰۰رزمنده همراهش در برابر آنها به خوبی مقاومت کردند. دو روز تمام عراقی‌ها هر چه زدند به در بسته زدند. مدافعان به خوبی از شهر دفاع کردند و تعداد قابل‌توجهی از سربازان دشمن را به هلاکت رساندند. 

تماس شهید تجلایی با شهید مدنی

در شرایطی که اوضاع سوسنگرد بغرنج شده بود، علی تجلایی از طریق تماسی که با آیت‌الله مدنی برقرار کرد، اوضاع شهر را به اطلاع ایشان رساند. شهید مدنی هم موضوع را به بیت امام منتقل کرد. حضرت امام نیز تأکید کردند حصر سوسنگرد باید شکسته شود. با هماهنگی‌هایی که مقام معظم رهبری و شهید چمران به عنوان نمایندگان امام در شورای عالی دفاع با فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز انجام دادند، قرار شد تانک‌های تیپ دوم زرهی دزفول که قرار بود در این عملیات شرکت کنند، اما درست چند ساعت مانده به شروع عملیات، ناگهان خبر رسید که از بالا دستور رسیده تا تیپ دوم در عملیات شرکت نکند!

نقش مقام معظم رهبری در عملیات سوسنگرد

نقش مقام معظم رهبری در شکست حصر سوسنگرد از موضوعات بسیار جالب توجه در طول تاریخ دفاع‌مقدس است. خود ایشان در مصاحبه‌ای که در خلال سال‌های جنگ تحمیلی و در دوران ریاست جمهوری‌شان داشتند، اشارات مفصلی به این موضوع کردند و ماجرای خیانت بنی‌صدر در قضیه شکست حصر سوسنگرد را بیان کردند. رهبری در خاطرات‌شان بیان می‌کنند که عصر ۲۵ آبان‌ماه زمانی که همه هماهنگی‌ها برای شکستن محاصره سوسنگرد صورت گرفت و قرار بود تیپ دوم از لشکر ۹۲ زرهی اهواز به کمک رزمندگان سپاهی و همینطور نیرو‌های ستاد جنگ‌های نامنظم شهید چمران بیایند، ایشان احساس می‌کنند که احتمال دارد بنی‌صدر به نیرو‌های ارتش دستور بدهد تا وارد عمل نشوند؛ بنابراین حضرت آقا که آن زمان نماینده امام در شورای عالی دفاع بودند با بیت حضرت امام (ره) تماس می‌گیرند و موضوع را به مرحوم اشراقی می‌گویند. ایشان هم امام را در جریان می‌گذارند و امام می‌فرمایند: از قول من بگویید سوسنگرد باید تا فردا (۲۶ آبان ۵۹) آزاد شود و شخص امیر فلاحی (رئیس ستاد مشترک ارتش) باید در این موضوع مباشرت داشته باشند. چون تا آن لحظه کار‌ها طبق روال پیش می‌رفتند، آقا تصمیم می‌گیرند فعلاً از دستور صریح امام خرج نکنند و آن را به وقتش نگهدارند، اما همان شب مطلع می‌شوند که تیپ ۲ از ورود به عملیات منع شده است. رهبری در خاطرات‌شان می‌فرمایند: «شب قبل از فتح سوسنگرد شب پرحادثه و خاطره‌انگیزی بود، بالاخره نشستیم و تا ساعت ۱۱ الی ۱۲ صحبت‌های‌مان را کردیم، بعد رفتیم بخوابیم که صبح برای حرکت آماده باشیم. من رفتم خوابیدم. تازه خوابم برده بود که دیدم شهید چمران پشت در اتاقم آمده و می‌گوید که فلانی بلند شو، گفتم چه شده؟ گفت طرح به هم خورد. پرسیدم چه‌طور؟ گفت از دزفول خبر دادند که ما تیپ ۲ لشکر ۹۲ را لازم داریم و نمی‌توانیم در اختیار شما بگذاریم و این بدین معنا بود وقتی نیروی حمله‌ور اصلی گرفته شود، دیگر حمله به کلی تعطیل خواهد شد، بنابراین من خیلی بر آشفته شدم که اینها چرا این کار را می‌کنند و اصلاً معنای این حرکت چیست؟ و این چیزی جز اذیت‌کردن و ضربه زدن نخواهد بود. به هر حال، بلند شدم و به اتاق آمدم، گفتم به فرمانده نیروی دزفول تلفن بکنم، آن وقت تیمسار ظهیرنژاد بود. وقتی به ایشان تلفن کردم چرا این دستور را دادید و چرا گفتید این تیپ فردا نیاید و وارد عملیات نشود، ایشان گفتند: دستور آقای بنی‌صدر است و علتش هم این است که این تیپ را ما برای کار دیگری می‌خواهیم و برای آن کار به اهواز آوردیم، ما نمی‌توانیم این تیپ را وارد عملیات فردا بکنیم مگر به امر، یعنی اینکه از سوی فرماندهی یک دستور ویژه‌ای بیاید که برو.»

وقتی که برای مقام معظم رهبری و شهید چمران مسجل می‌شود که دستور از طرف بنی‌صدر به فرمانده لشکر ۹۲ زرهی بوده که تیپ ۲ این لشکر در عملیات ورود نکند. همان موقع که ساعت از نیمه شب گذشته بود، مقام معظم رهبری دو نامه می‌نویسند؛ یکی ساعت ۱:۱۰ بامداد ۲۶ آبان خطاب به سرهنگ قاسمی، فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز و دیگری در ساعت ۲ بامداد خطاب به امیر فلاحی، رئیس ستاد مشترک ارتش و در ذیل نامه به شهید فلاحی از دستور صریح امام خمینی (ره) خبر می‌دهند. 

روایت مرحوم امیرغلامرضا قاسمی‌نو

مرحوم غلامرضا قاسمی‌نو که نامه تاریخی حضرت آقا را سال‌ها پس از اتمام دفاع‌مقدس نزد خود نگه داشته و با دادن این نامه به دست رهبری از یک سند تاریخی رونمایی می‌کند، پیش از آنکه در سال ۹۱ به دوستان شهیدش بپیوندد در ذیل خاطرات خود می‌گوید: «من حضرت آیت‌الله خامنه‌ای را از طریق رادیو و تلویزیون می‌شناختم. یادم می‌آید که کاغذی روی در اتاق ایشان در اهواز زده بودند که کسی بدون اجازه وارد اتاق جنگ نشود. ایشان به من فرمودند که بگویید این را بردارند و بنویسند به دستور شما وارد شوند. ایشان در ستاد لشکر با من صحبت کردند و به نیرو‌ها روحیه دادند. اولین ارتباطم در اهواز با ایشان اینگونه بود. تمام جلساتی که در ستاد و مهمانسرای اهواز تشکیل می‌شد، با حضور ایشان بود. من در همه آن جلسات شرکت داشتم. ایشان با من روابط گرم و صمیمانه‌ای داشتند تا زمانی که واقعه سوسنگرد رخ داد. 

در جریان عملیات سوسنگرد، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای با من تلفنی صحبت کردند و پرسیدند: «چه کار می‌کنی؟» من قبل از ایشان به مرحوم ظهیرنژاد زنگ‌زده بودم که تیپ۲ زرهی دزفول از لشکر اهواز را که در احتیاط خودت [نیروی زمینی]قرار داده‌ای، به ما پس بده تا عراقی‌ها را از سوسنگرد بیرون کنیم. اگر ما به دشمن اجازه بدهیم مواضع‌شان را مستحکم کنند، دیگر نخواهیم توانست آنها را بیرون کنیم. موافقت نشد. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نتیجه را تلفنی از من پرسیدند. 

گفتم تیپ۲ را نمی‌دهند و من غیر از آن واحدی ندارم که بتوانم کاری کنم. فرمودند تیپ را می‌گیریم و به تو می‌دهیم. همین‌طور هم شد. با تلاش‌های مقام معظم رهبری تیپ دوم از لشکر زرهی اهواز در عملیات شرکت می‌کند و روز ۲۶ آبان ۱۳۵۹ سوسنگر کاملاً آزاد می‌شود. 

نمای نزدیک

متن نامه حضرت‌آیت‌الله خامنه‌ای خطاب به سرهنگ قاسمی: 

شب دوشنبه ۲۶/۸/۵۹ ساعت ۰۱:۱۰

سرکار سرهنگ قاسمی فرمانده لشکر ۹۲ زرهی اهواز

با سلام

شنیدم تیمسار ظهیرنژاد به شما تلفن کرده‌اند که تیپ۲ فردا وارد عمل نشود مگر بنا به امر و منظورشان امر آقای رئیس‌جمهور است. من این عدول از تصمیم عصر را قابل توجیه نمی‌دانم. این به‌معنای تعطیل یا به ناکامی‌کشاندن عملیات فرداست. استعداد دشمن چنان است که آن دو گروهان پیاده یارای کار درستی در برابر آن ندارند و اگر تیپ وارد عمل نشود در حقیقت تک انجام نگرفته است. صبح اگر برای تصمیم نهایی بخواهیم منتظر آمدن تیمسار ظهیرنژاد بمانیم، وقت خواهد گذشت. جوانان ما در سوسنگرد حداکثر تا صبح مقاومت خواهند کرد و صبح زود اگر ما قدری بار دشمن را سبک نکنیم همه نابود خواهند شد و شهر کاملاً سقوط خواهد کرد. خلاصه اینکه به نظر و تشخیص ما کار باید به همان روال که عصر صحبت شد پیش برود و تیپ آماده باشد که صبح وارد عمل شود. در غیر این صورت مسئولیت سقوط سوسنگرد با هر کسی است که از این تصمیم عدول کرده است. 

سیدعلی خامنه‌ای

متن نوشته‌های شهید چمران که زیر نامه رهبری آمده بود: 

من رسماً اعلام جرم می‌کنم

به‌نام نماینده امام و نماینده شورای عالی دفاع از این همه اهمال و اتلاف وقت و به هدر رفتن خون جوانان شکایت دارم؛ چند روز است که فریاد می‌کشم تا بالاخره دیشب جوابی شنیده شد، امروز انتظار عمل داشتم، متأسفانه نشد، امروز صبح در حضور سرکار و سرهنگ شهبازی ایرادات و نظرات خود را گفتم و شما فکر کردید و جواب دادید که فردا صبح زود انجام می‌شود و الان می‌بینم که می‌خواهند به تأخیر بیندازند و این یعنی مرگ ۵۰۰ جوان و سقوط سوسنگرد، حمیدیه و اهواز و من در این صورت همه شما را در مقابل خدا و خلق مسئول می‌دانم. 

دکتر چمران

منبع: روزنامه جوان

اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.