گلوبال ریسرچ در مقاله ای با انتقاد از قطعنامه های اخیر غرب علیه ایران در حوزه حقوق بشر، حقوق بشر را ابزاری برای زورگویی غرب علیه کشورهای مستقل توصیف کرد.

به گزارش سرويس بين‌ الملل باشگاه خبرنگاران، در این مقاله که توسط "کوروش ضیابری" نوشته شده است: نویسنده ضمن انتقاد از قطعنامه های شورای حقوق بشرو اتحادیه اروپا در" محکومیت به اصطلاح نقض حقوق بشر از سوی ایران "،این اقدام آنها را سیاسی دانسته و در ادامه ، مواردی از نقض آشکار حقوق بشر در غرب را بر شمرده  و گفته است  غرب از  "حقوق بشر" فقط به عنوان ابزار و بهانه ای برای فشار به رقبای سیاسی و کشورهای مستقل مانند ایران استفاده می‌کند.

 در این مقاله امده است : تنها چند هفته پس از آنکه شورای حقوق بشر سازمان ملل روز 28 مارس قطعنامه ای در محکومیت موارد نقض ادعایی حقوق بشر در ایران را تایید کرده است ، پارلمان اروپا نیز سهم خود را در حمله به جمهوری اسلامی به دلیل «نقض حقوق بشر» در آنچه که به عنوان " قطعنامه پارلمان اروپا در استراتژی اتحادیه اروپا در قبال ایران" معرفی شد، ایفا کرد. این دو نهاد هم پیمان امریکا ، در راستای سیاست های مرسوم خود در دخالت در امور داخلی دیگر کشورها و کاشتن بذر نفاق و درگیری در سراسر جهان، نگرانی جدی خود را ازنقض حقوق بشر(!) در ایران ابراز کردند و از دولت ایران خواستند به حقوق شهروندان خود احترام بگذارد!!

 حمایت از حقوق ضروری و اساسی مردم سراسر جهان، ،صرف نظر از ملیت ، سن، جنسیت، مذهب، رنگ، نژاد و محل اقامت، و اعتراض به هر گونه تخلف در این حقوق، تفکری  مهم و ارزشمند است. اما، آنچه که نگران کننده است این است که کسانی که معمولا صدای خود را در اعتراض به نقض حقوق بشر بالا می برند و دیگران را به نقض حقوق بشر متهم  می کنند،همان کسانی هستند  که این حقوق را نقض کرده و آشکارا  به موافقت نامه و کنوانسیون های به رسمیت شناخته شده  در سطح بین المللی که محافظت از حقوق، زندگی و حیثیت نوع بشر را تضمین می کنند، بی‌احترامی می‌کنند.

*** ایالات متحده
در نگاه اول، برای کسانی که با خصومت مهندسی‌شده غرب نسبت به ایران آشنا نیستند، این قطعنامه‌ها مانند اتهامات مربوط به نقض حقوق بشر  به نظر می‌رسد و هدف این  قطعنامه ها صرفا بهبود وضعیت حقوق بشر در ایران است. اما نگاهی عمیق‌تر به سیر تحولات در روابط ایران و غرب ثابت می‌کند که  مسئله این نیست واز حقوق بشر به عنوان یک اهرم و ابزار اعمال زور  برای  عقب نگه داشتن کشور مستقلی که  بیش از 3 دهه در برابر فشارهای بی‌امان اقتصادی و سیاسی بین المللی مقاومت کرده، استفاده می شود.

بنابراین، این حقوق بشر که به  امری  بحث انگیز و مشکل ساز تبدیل شده اند چه چیزی هستند؟ سازمان های مختلف تعاریف متفاوتی از حقوق بشر ارائه می کنند. اما عناصر و مفاهیمی وجود دارند که می توان آنها را  به اتفاق در تمام این تعاریف یافت. به عنوان مثال ، بنا به گفته سازمان عفو بین الملل ، "حقوق بشر شامل حقوق مدنی و سیاسی ، مانند حق زندگی، آزادی و آزادی بیان و حقوق اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی  مانند حق مشارکت در فرهنگ، حق غذا و حق کار و آموزش ( تحصیل) است .  از حقوق بشر توسط قوانین و معاهدات بین المللی و ملی محافظت و پاسداری می‌شود. "

فقط اولین مثالی را که سازمان عفو بین الملل ارائه می کند در نظربگیرید ، یعنی " حقوق مدنی و سیاسی، مانند حق زندگی، " مطمئن می شوید که ایالات متحده آمریکا ، که طبق عادت و اغلب ایران و کشورهای دیگر را متهم به نقض حقوق بشر می کند ، بزرگترین دستگاه محروم سازی مردم کشورهای مختلف از این حق اساسی ، ابتدایی و ضروری برای زندگی است. مردم  آسیا، آفریقا و امریکا لاتین طعم حقوق بشر به سبک آمریکایی را تجربه کرده اند . دولت ایالات متحده تصمیم می گیرد به یک کشور دوردست یک شبه حمله کند ، و در نتیجه این حمله امریکا ، هزاران نفر جان خود را از دست می دهند و میلیون ها امید از بین می رود. ایالات متحده برای اردوکشی های نظامی بی پایان خود توجیهاتی ارائه می کند و هر سال بودجه نظامی عظیم خود را افزایش می دهد ، اما برای کودکان بی گناه عراق و افغانستان که هنگام بمباران شدن شهرهایشان توسط ارتش ایالات متحده باید گاز سارین و دیگر عامل اعصاب را استنشاق کنند، و یا برای نسل های پیاپی پدران و مادران هیروشیما و ناکازاکی که به دلیل قرار گرفتن در معرض مواد هسته ای  که حدود 50 سال پیش بر سر پدر و مادر آنها افتاد، کودکان ناقص به دنیا می‌آورند ، این توجیهات بی ربط و بی معنی است.

توجه به وضعیت حقوق بشر در جهان خوب است ، اما نه وقتی که خود شما نمی‌توانید نیاز‌های مردم خود ، اقلیت های نژادی و مذهبی که تحت حکومت شما زندگی می کنند و آن دسته از مردم آسیب پذیری را که به حمایت شما نیاز دارند را برآورده کنید.

یک مثال روشن، تبعیض علیه مسلمانان و مردم رنگین پوست در ایالات متحده و اروپا است. اسلام‌هراسی پدیده ای رو به رشد در غرب است به طوری که مسلمانان با محدودیت فراوانی در انجام مراسم مذهبی خود ، رعایت پوشش خاص خود و داشتن فرصت های شغلی و آموزشی برابر با شهروندان دیگر روبرو هستند. هنگامی که یک کشیش دیوانه تصمیم می گیرد کتاب مقدسی را که برای 1.5 میلیارد نفر مقدس است بسوزاند ، دولت آمریکا در اعتراض به این اقدام او  هیچ واکنشی نشان نمی دهد ، بجز این که از کشیش خواست طرح خود را رها کند تنها به دلیل آن که ممکن است زندگی  نظامیان آمریکایی را به مخاطره اندازد ، نه به خاطر این که سوزاندن کتاب مقدس یک عمل شیطانی و نفرت انگیز است . البته شما به یاد می آورید که من به چه موردی  اشاره می کنم. طرح کشیش "تری جونز" که چندین نسخه از قرآن کریم  را در سالگرد حملات  11 سپتامبر به آتش کشید.

سیاهپوستان نیز به خاطر رنگ پوست خود تحت انواع فشارها هستند ، و اگر چه قوانین جیم کراو(Jim Crow) که تبعیض در مکان های عمومی در ایالات متحده آمریکا بر اساس نژاد و رنگ را تصریح می کرد در حدود 5 دهه پیش در سال 1965 لغو شد ، هنوز هم آثار تبعیض نژادی ، رجحان نژادی و پیش داوری منفی ضد سیاهان در آمریکا و دیگر جوامع غربی وجود دارد. معمولا ورزشکاران سیاهپوست در استادیوم های ورزشی  هو می شوند و مورد تمسخر قرار می گیرند، و این نوع تعصب برای جوامعی که بخاطر متمدن و پیشرفته بودن به خود می بالند واقعا یک رسوایی است. آمریکایی های آفریقایی تبار هنوز هم برای پیدا کردن شغل در ایالات متحده  با مشکلاتی رو به رو هستند، از حق رای خاص در ایالت هایی مثل آیوا محروم هستند ، و برای خدمات بهداشتی و درمانی باید هزینه های بیشتری بپردازند . این ها واقعیت هایی هستند که رسانه های جریان اصلی ایالات متحده در مورد آنها زیاد صحبت نمی کنند ، اما آنها وجود دارند.

همین وضعیت در مورد آزادی بیان هم صدق می کند. ایالات متحده و متحدان اروپایی آن اغلب ایران و دیگر کشورهای غیر متعهد را به محدود کردن آزادی بیان متهم  می کنند، در حالی که می دانند که پس از حملات 11 سپتامبر، یک سری قوانین ، اقدامات و مقرراتی که آزادی بیان، آزادی مطبوعات و آزادی های مدنی شهروندان عادی محدود می کنند  توسط کنگره ارائه شد و با امضای جورج دبلیو بوش و پس از او باراک اوباما ، به صورت قانون در آمد.

نمونه‌های ساده (نقض حقوق بشر) دیگر عبارتند از :" قانون میهن پرستی" سال 2001 ودیگرمقررات پیش بینی شده در "قانون اجازه دفاع ملی"  سال های 2012، 2013 و 2014 شامل بازداشت های فراقضایی و نامحدود هر شهروند آمریکایی یا خارجی که  تهدیدی برای امنیت ملی ایالات متحده تلقی می شود . به استناد قانون میهن پرستی ، دولت ایالات متحده مجاز است تماس های تلفنی و مکاتبات  ایمیلی هر شهروندی را که خطرناک و تهدید آمیز تلقی می کند ،نظارت و استراق سمع کند.

همچنین ممکن است ما آزار و اذیت و شکنجه وحشیانه و وحشتناک روانی، جنسی و بدنی زندانیان بازداشتگاه خلیج گوانتانامو و زندان ابوغریب در عراق را فراموش نکنیم . زندانیانی که بیش از 10 سال است  بدون هیچ گونه محاکمه و یا اتهام خاصی در این زندان ها نگه داشته شده اند.

 همچنین اذهان آگاه حبس غیرموجه منتقدان رژیم اسرائیل در غرب را که به دلیل انتقاد از اسرائیل و پرسش از صحت روایت های رسمی هولوکاست، زندانی شده اند، فراموش نکرده اند : دیوید ایروینگ ، فردریک توبن ، ارنست زوندل ، گرمار رودولف ، رابرت فاوریسون و بسیاری دیگر از آن جمله اند.

اگر بازداشت افراد بدون حکم دادگاه نقض حقوق بشر است ، پس ایالات متحده و شرکای غربی آن ناقضان حقوق بشر هستند و باید پاسخگو باشند.

اگر آزار و اذیت اقلیت های مذهبی و محروم کردن آنها از حقوق اساسی خود نقض حقوق بشر است، پس غرب مرتکب نقض جدی حقوق بشرشده است و باید جنایات خود را توجیه کند.

 اگر کشتن غیر نظامیان بی گناه کلا نقض حقوق بشر است ، پس مجتمع صنایع نظامی ایالات متحده، بزرگترین مجرم است و باید محاکمه شود.

اگر محدود کردن آزادی بیان  شهروندان و رسانه های جمعی   جرم است ، پس دولت ایالات متحده باید به همان اندازه مسئول محدود کردن رسانه های جایگزین ، مترقی و خاموش کردن منتقدان باشد.

 اینها تنها نمونه های ساده از نقض حقوق توسط کسانی است که ادعا می کنند منادی آزادی و حقوق بشرهستند. این فقط یک تحقیق منصفانه و متعادل از جنایات آنها است که حفاظت جامع و فراگیر حقوق بشر در سراسر جهان  و وارد نساختن اتهامات بی اساس علیه رقبای سیاسی و   کسانی که می خواهند از بهانه حقوق بشر به عنوان ابزار اعمال زور برای تحت فشار قرار دادن آنها استفاده کنند، را تضمین خواهد کرد.


انتهای پيام/
اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
آخرین اخبار