اگر نگاهی به ویکی پدیای این کارگردان بیاندازیم به جملات و عباراتی برمیخوریم که تعجب ما را برخواهد انگیخت. خود طالبزاده میگوید که اینها همه صحبتهای صدا آمریکا است و هیچ کدامشان صحت ندارد وسالهاست تنها برای حفظ منافع نظام سکوت کرده و سخنی نگفته؛ اما شاید اکنون زمان آن فرا رسیده است که از یکسری مسائل پردهبرداری شود.
به دنبال این مسائل گفتگویی اختصاصی با نادر طالب زاده ترتیب دادیم و او در این مصاحبه از مسائلی سخن به میان آورده که تا به امروز در هیچ کجا مطرح نشده بود. این گفتگو را در ادامه از نظر میگذرانیم.
*پدر من در زمان کودتای 28 مرداد اصلاً در تهران نبود
- آقای طالب زاده شما تا به حال ویکی پدیای خود را خواندهاید؟ در ویکی پدیای شما به مسائلی اشاره شده که کنجکاویها را در مورد شما بیشتر بر میانگیزد آیا آنچه که در ویکی پدیا در خصوص پدرتان آورده شده است، صحت دارد؟
بله، من ویکی پدیای خود را خواندهام. چیزهایی که در ویکی پدیا آمده، بیشتر تنظیم صدای آمریکا است. آنها دوست دارند کسانی را که از یکسری ارزشها دفاع می کنند، هدف قرار دهند و ضربهی خود را به جاهای دیگر وارد کنند و من هم چون از یکسری ارزشها حمایت میکنم، اکنون هدف آنها هستم. مرحوم پدر بنده سال 43 خانه نشین، سال 44 دادگاهی و سال 45 حکم بازنشستگیاش زده شد. ماجرای کامل پدر من در کتاب "قیام عشایرجنوب"(ص 486 تا 495) نوشته دکتر کشواد سیاهپور نوهی غلامحسین سیاهپور (کسی که در سال 43 علیه شاه قیام میکند) و هفتهنامهی فردوسی (شماره 360 سال 1337) آمده است. بعد از سخنرانی امام خمینی(ره) در قم یک نبرد در جنوب بین مردم کهکیلویه و بویر احمد و شاه اتفاق میافتد که غلامحسین سیاهپور در رأس این ماجرا بود و من افتخار داشتم ایشان را از نزدیک ببینم. همان موقع شاه ایشان را اعدام و پدر من را به اتهام حمایت از عشایر خانه نشین میکند. کتاب "نبرد گجستان" محمد کرم رزم جو و همچنین سخنان مورخ آکادمیک و معروف ایران دکتر عبدالله شهبازی هم شاهد بر این مدعاست. کسی که در کودتای 28 مرداد باشد، 2 سال دادگاهی و در سن جوانی و 20 سال قبل از بازنشستگی خانه نشین نمیشود، پدر من جوانترین افسری بود که بازنشسته شد. در کتاب "تاریخ معاصر ایران"(سال 1320 شماره 30) مقالهای به نام "سرلشگر اردوگاه کیست" نوشتهی دکتر سیاهپور مفصل به زندگی پدر من پرداخته است؛ همین طور کتاب "تاریخ اجتماعی کهکیلویه و بویر احمد" که نویسندهی آن را به خاطر نمیآورم یک فصل در این مورد صحبت شده است. یکسری افراد خارجی و داخلی که میدانند پدر من قبلاً ثروتمند بوده و اکنون وضع مالی خوبی ندارد، دوست دارند، امثال ما را هدف قرار دهند تا به منافع خود دست یابند. البته بیان چنین مسائلی سبب میشود افرادی مثل شما بروند و تحقیق کنند و کتابهای دکتر سیاهپورها و شهبازیها را بخوانند. اگر شما این کتابها را مطالعه کنید دیگر به حرفهای صدای آمریکای بهائی گوش نخواهید داد. پدر من در زمان کودتای 28 مرداد اصلاً در تهران نبوده و چیزهایی که در موردش میگویند دروغ است.
- شما در چند سالگی و به چه منظور به آمریکا مهاجرت کردید؟
از 16 تا 26 سالگی در آمریکا زندگی کردم، من در آمریکا مشاهداتی داشتم که بعدها خیلی به دردم خورد، پدر و مادر من علاقهی زیادی به ادامه تحصیل من داشتند، خصوصاً مرحومه مادرم که زبان انگلیسی را نیز او به من آموخت.
- مادرتان ایرانی بود؟
بله، مادر من سیده وحیده امیر ملوک شرفی نوهی آیت الله شرف العالی اصفهانی است و من کاملاً برای همین خاک و بوم هستم و اینکه مادر من آمریکایی است، شایعات برآمده از صدای آمریکا است. من تا قبل از انقلاب اسلامی در آمریکا بودم و تجربیات خوبی از آنجا کسب کردم.
- از زندگی خودتان بگویید و اینکه چطور ازدواج کردید؟ از فرزندانتان بگویید.
من در فاصلهی آمدن از ایالت متحده آمریکا تا ایران ازدواج کردم و 4 فرزند، 1 پسر و 3 دختر دارم که یکی در ابتدای دانشگاه، یکی دانشگاهی و دوتای دیگر هم در بازار کار هستند و الحمدالله مسیر کار خود را به خوبی ادامه میدهند.
*هیچ گاه نخواستم که تبعهی آمریکا شوم
- شما از 16 سالگی به آمریکا رفتهاید و در آنجا تحصیل کردهاید، حتی گفته شده که تابعیت آمریکایی دارید، درست است؟
نه، من حتی گرین کارت هم ندارم. من با اینکه تحصیلاتم را آنجا گذرانده بودم، تابعیت آمریکایی ندارم بعد از انقلاب هم امکان گرفتنش برایم بود، اما هیچ گاه نخواستم.
- چطور می شود که فضا و حال و هوای آن کشور نه تنها بر روی شما تأثیر نمیگذارد، بلکه جهت فکری تان هم مخالف با آن فضا میشود؟
پدرم مهمترین نقش را در این موضوع دارد. من در سال 43 و قیام بزرگ "عشایر جنوب" در 10 سالگی شاهد یک حادثه مهم تاریخی بودم؛ پدر من با اینکه افسر وفادار و وطن پرستی بود، تن به ظلم نداد و در مقابل شاه قرار گرفت و به همین دلیل خانه نشین شد. از سال 44 به بعد این موضوع برایم به یک الگو تبدیل شده بود که یک فرد در آن زمان با آن موقعیت، چنین کار بزرگی را انجام میدهد.
- جهتگیری فکری شما دقیقاً از چه زمانی و به دنبال چه اتفاقی شکل گرفت؟
من همیشه به این فکر بودم که ایران چگونه میتواند متحول شود، وقتی من سخنان امام خمینی(ره) و صدای ایشان را در مطبوعات آمریکایی برای اولین بار و چند ماه قبل از آمدن ایشان به پاریس شنیدم، بسیار متأثر شدم و فهمیدم الان زمانی است که میتوانم به ایران کمک کنم. آن زمان شاهد یک دوره تاریخی در آمریکا بودم که نمیدانستم آمریکا با ایران چه خواهد کرد و یک تجربهی شهودی سلوکی داشتم. درست سه ماه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران آمدم و با خبرگزاریهای مختلف از جمله CBS آمریکا که یکی از مهمترین شبکههای خبری آن کشور است، کار کردم این هم خط امام (ره) بود که همه کمک کنیم تا اخبار انقلاب به گوش جهانیان برسد. بلافاصله پس از 22 بهمن 57 از CBS بیرون آمدم و به همراه چند تن از دوستان دیگرم که لازم است نامشان را اینجا بیاورم؛ عرفان پرویز که اکنون در بستر بیماری است و آن موقع سردبیر روزنامه بود، عباس برازنده، هوشنگ نوروزی، اصغر جوادی و خانم یوهانز، یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی مجوز روزنامهی تهران تایمز را گرفتیم و آن را تأسیس کردیم. آنچه که بعد از این موضوع اتفاق افتاد، تسخیر لانهی جاسوسی بود که من در مورد آن مستندی برای تلویزیون ساختم که محور آن انعکاس معکوس این حادثه برای ایرانیان بود، در این مستند با تمام خبرنگاران آمریکایی که در ایران حضور داشتند، صحبت کردم و این مستند آغاز همکاری من با صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران بود و به نوعی آموزش و تربیت و سلوک رسانهای را از آن زمان شروع کردم.
- گفته میشود که با وجود این جهتگیری فکری، شما در بعضی از جاها نگاه هنری و اجتماعیتان متأثر از زندگی در آمریکا است.
من آثار خیلی از کارگردانان را دوست دارم، به طور مثال "ناخدا خورشید" ناصر تقوایی و "سفر سنگ" مسعود کیمیایی. در زمان جنگ در جبهههای نبرد، تنها سر فیلم "سفر سنگ"، محمد رسول الله" و "اژدها وارد میشود" بروسلی پخش میشد. به همین دلیل من قدر زحمات کیمیایی را میدانم و برای نگاهش ارزش قائل هستم. همیشه باید برای چیزهایی که خوب است، ارزش قائل شد و به آنها احترام گذاشت. خیلی از هنرمندان هستند که کسی به آنها توجه نمیکند مثلاً هنرمندان پیشکسوت تئاتری با اینکه بازیهای خوبی دارند کسی به دنبالشان نمیرود؛ اما من در کارهای آنها هم قشنگیهایی دیدم و به نظرم یک هنرمند باید برای تمام نگاهها ارزش قائل باشد. این نوع نگاه همیشه برایم مهم بوده، مثلاً من همیشه نسبت به موسیقی حساس هستم و حتی در "راز" هم چندین برنامه در این خصوص صحبت شد. الان هم دوست دارم در مورد انحراف در موسیقی صحبت کنم و برنامه بسازم.
*بازگشتم از آمریکا به ایران دست خودم نبود
- از زندگی در آمریکا و خاطراتتان بگویید. چه شد که به ایران بازگشتید؟
وقتی حادثهی سینما رکس آبادان اتفاق افتاد و تیتر اول تمام روزنامهها، حتی روزنامههای محلی نیویورک شد، انقلاب برایم رنگ دیگری پیدا کرد و مهمتر از قبل شد. دیگر ماندن یا نماندنم در آمریکا دست خودم نبود با اینکه اواخر مقطع فوق لیسانس بودم، تصمیم گرفتم به ایران بازگردم همیشه صحبتهای امام خمینی(ره) را در مجلات فرهنگی – سیاسی آمریکا دنبال میکردم و به شدت جذب شخصیت ایشان شدم و خود امام (ره) برایم یک موضوع شد و به ایران آمدم تا ببینم چه کمک و خدمتی میتوانم به ایشان بکنم. من افتخار این را داشتم که قبل از وارد شدن امام راحل به ایران در ایران باشم و در اولین مصاحبهی مطبوعاتی ایشان توفیق سوال از ایشان را داشتم. همیشه این سوال در ذهن من بود که اگر لازم باشد آیا امام حکم جهاد میدهند. این سوال من بود که توسط خبرنگار CBS آمریکا پرسیده شده و در 14 بهمن ما تیتر اول تمام روزنامه های داخلی و خارجی شد.علت پرسش این سوال از سوی من این بود که من همیشه احتمال میدادم ممکن است در هر زمان کودتایی رخ دهد و اگر امام تهدید و اخطار بر حکم جهاد بکنند، این اتفاق نخواهد افتاد، من هر چه صبر کردم که خبرنگاران این سوال را از امام بپرسند، نپرسیدند تا اینکه در 10 دقیقهی آخر مصاحبه این سوال را روی کاغذ نوشتم و به خبرنگار CBS دادم و پاسخ آن تیتر یک روزنامههای بهمن شد. اخطار آن روز امام (ره) کار خودش را کرد، بعدها هایزر گفته بود که ما میخواستیم کودتا کنیم اما از عوارض و عواقب آن ترسیدیم. در کل انقلاب اسلامی یک بستر بود که به انسانها هویت میبخشید.
*آوینی بزرگترین هنرمند زمان است
- از آشناییتان با شهید بزرگوار آوینی بگویید. شخصیت وی را توصیف کنید.
مرتضی آوینی انسان عارف و حکیمی بود که یک رسالت بزرگ در انقلاب داشت؛ مرتضی ضرب آهنگ و تپش انقلاب را بسیار عارفانه، حکیمانه و پراحساس بیان کرد. من اولین بار از طریق متن مستند "روایت فتح" با او آشنا شدم که به نظرم روایت فتح جهاد تلویزیونی بود. 2 سال بعد و در اواخر جنگ، شلمچه جایی بود که ما را به هم پیوند داد و من بسیار مشتاق بودم با او کار کنم.
- این آشنایی در زندگی شما چه تأثیری داشت؟ کمی از خاطراتتان برایمان بگویید؟
من توفیق همکاری مستقیم با شهید آوینی را بعد از جنگ پیدا کردم و مستندهای "فجر و شقایق" و "ساعت 25" زیر نظر ایشان ساخته شد؛ "ساعت 25" نامی بود که مرتضی آوینی برای مستندی که در 10 قسمت، بی برکتی در آمریکا و آغاز فروپاشی آن پس از پیروزی انقلاب اسلامی را به تصویر می کشید، انتخاب کرد. آوینی حکیمی بود که من در آن روزها هفتهای چند بار او را میدیدم. آن موقع هیچ کس او را نمیشناخت و خود او هم اهل ظاهر شدن و خودنمایی نبود و این برای من یک فرصت بود که از نزدیک ایشان را میدیدم، اما بعد از شهادتش همه آن را شناختند، یادم میآید یک بار برای "فجر و شقایق" مرتضی باید متنی را که خودش نوشته بود، میخواند. سه بار به دلیل گریههای مرتضی ضبط را متوقف کردیم. هر بار که این شهید اقدام به خوانش متن خودش میکرد، گریهاش میگرفت. مرتضی حال عجیبی داشت که بر اثر عبادت، خداوند به او داده بود. آن چیزی که همیشه خیلی به دل مینشیند، کلامی است که با یک حضور می آید، یادم نمیآید در حضور آوینی بوده باشم و حرفی از حکمت نباشد. اگر تو یک سوال داشتی، اما نمیدانستی چطور آن را مطرح کنی، آوینی طوری پاسخ میداد که پاسخ تو را در بر میگرفت، من این موضوع را چندین بار امتحان کردم. این نشانهی نوعی تصرف است. آوینی افزون بر تصرفی که داشت در نهایت تواضع در کار خود نمونه بود و دومی نداشت. همین موضوع سبب میشود که شما اگر هر روز هم متن روایت فتح را بخوانید برایتان نو باشد، دقیقاً شعرهای حافظ هم به همین صورت است، خداوند بر اثر عبادت زیاد حال و کلامی به این افراد میدهد که بتوانند با ترکیب عبادت، هنر، فلسفه و حکمت یک معجونی بسازند که همیشه نو باشد و به کام همه خوش آید. من این حال عارفانه را در آوینی تشخیص دادم و 4 الی 5 سال قبل از شهادت ایشان در حوزه، به محمد آوینی برادر مرتضی گفتم که به نظرم مرتضی بزرگترین هنرمند زمان است؛ آقای اسلاملو و محمد آوینی شاهدان این موضوع هستند و بعد که مرتضی شهید شد، همه به این موضوع پی بردند. خیلی از افرادی که مرتضی را دیده بودند در ناخودآگاهشان متوجه این حس مرتضی بودند و بعضیها هم به او حسادت میورزیدند. در خود تلویزیون هم مسئولان آن زمان به مرتضی حسادت کردند و بعد از جنگ ممنوع الورودش کرده بودند که این موضوع از بی توفیقی رسانه بود. مرتضی بعد از شهادتش شناخته شد.
*عرفان "روایت فتح" سبب دلنشین شدنش میشود
- "روایت فتح" اثری بی نظیر است. فکر میکنید موفقیت این اثر نتیجهی چیست؟ حتی این اثر به دلی بچههای دهه هفتادی مثل ما نفوذ کرده است، علت آن را در چه میبینید؟
"روایت فتح" یک عرفان داشت، عرفان یعنی حضور، انقلاب را درک کردن و فرزند زمان بودن، همان چیزی که آقا امروز آن را با نام بصیرت میخوانند. این بصیرت در همه جا به خصوص فتنهی 88 خود را نشان میدهد. کسانی که عمق را دیدند دچار فتنه نشدند. متن، کلام، صوت و تدوین آثار آوینی یک ندای غیب بود و برای همه همچون فال حافظ است. شما به راحتی میتوانید صدای آوینی را در گوشی خود گذاشته و هنگامی که حال بدی دارید، گوش دهید. صدا و متن آوینی تأثیرات وضعی دارد و همین است که سبب میشود برای تمام گروههای سنی جذاب باشد.
- شما در زمینهی مستند و کارهای پژوهشی ید طولایی دارید، چرا تاکنون فعالیت آنچنانی در زمینه سینمای داستانی نداشتید؟
من در زمینهی داستانی یک سریال 17 قسمتی برای شبکه یک به نام "بشارت فجر" ساختم و دیگر کار داستانی نکردم. من سالها این رشته را به دانشجویان مختلف درس داده ام، اما خودم به دنبالش نرفتهام، من کار مستند را دوست دارم و به دلیل علاقهام به این حوزه بیشتر به سراغ آن رفتهام.
*بنیاد بیداری علم در اروپا با علوم مسلمانان پایه ریزی شد
- از مستندهای مختلفی که کار کردید، صحبت کنید و بگویید چرا به سراغ چنین مضامینی رفتید و به آنها پرداختید؟
بیان و مطرح کردن موضوع هر کدام از مستندهای من یک ضرورتی داشت و معمولاً به سراغ سوژههایی رفتم که کسی آنها را نمیسازد. مثلاً کاری به نام "رنسانس در رنسانس" را ساختم که علاقهی زیادی به آن دارم و به 5 زبان زندهی دنیا ترجمه شده است؛ این مستند دربارهی چگونگی انتقال علم در قرون وسطی از مسلمانان به غربیها بود، در این مستند این سوال را مطرح کردیم که چگونه علم از دست مسلمانان به دست اروپاییان افتاد؟
این علمی که غربیها به وسیلهی آن رنسانس کردند، متعلق به مسلمانان بوده است، برای ساختن این مستند به سیسیل رفتیم و با بسیاری از دانشگاهیان و دانشمندان رمی صحبت کردیم و در مستند به این نتیجه رسیدیم که در دوره ائمه اطهار حوزههای علمی تأسیس میشود و یک انفجار علمی در جهان رخ میدهد. کار دیگری به نام "بیداد خاموش" در رابطه با جانبازان شیمیایی داشتم و نقش اروپا در مصلح کردن صدام برای بمباران شیمیای در ایران را بررسی میکرد. من برای ساختن این کار به لندن، اتریش و آلمان رفتم و به گفتگو با خبرنگاران و وزرای خارجی آنها پرداختم. با تونی بن نماینده ی آلمانی ها هم مصاحبه کردم و آخر کار از آیتالله رفسنجانی و دکتر ولایتی پرسیدم که چرا از این آقایان شکایت نکردید؟ در برنامه "راز" هم این موضوع را در حضور جمعی از وکلای معروف و بیژن نوباوه وطن مطرح کردیم که ایران به خاطر مسئله MMP (کشتار جمعی) باید علیه آمریکا و اروپا شکایت کند. من "بیداد خاموش" را 18 سال پیش ساختم و قبل از آن هیچ کس به دنبال این موضوع نرفته بود، اما بعد از من 15 سریال در این باره ساخته شد.
*من متعلق به هیچ حزب و گروهی نیستم
- شما به جبهه پایداری تعلق دارید ولی با یکسری از کارگردانان اصلاح طلب هم دوستهای صمیمی دارید.
این حرف که من متعلق به جبههی پایداری هستم، کذب محض است من به جبهه پایداری هیچ کاری ندارم و متعلق به هیچ حزب و گروهی نیستم. همین امروز اگر آقای روحانی کاری را از من بخواهد، انجام میدهم اگر آقای احمدی نژاد هم میخواست، انجام میدادم. خط من، خط انقلاب است. من برای دوستان جبهه پایداری احترام قائل هستم، اما بیش از چند دقیقه به ساختمان آنها نرفتم و آن هم به خاطر شرایط آن دوران بود. آنهایی که اطلاع دارند، میفهمند که من به هیچ جبههای جز انقلاب تعلق ندارم. وظیفه وزارت خارجه است که همایشهایی چون هالیودیسم را پوشش دهد.
- شما سلسه کنفرانسهای بینالمللی "افق نو" و هالیودیسم را در ایران راهاندازی کردید؟ هدف چه بود و لزوم این کنفرانس ها را در چه دیدید؟ این کنفرانسها تا چه حد توانستند اهدافی را که شما از راهاندازی آن داشتید، محقق کنند؟
من حدود 9 سال پیش این طرح را دادم، تا اینکه در دورهای با هالیوودیسم شروع شد و با افق نو ادامه پیدا کرد. افق نو یک ضرورت است که ما امروز باید متوجه آن باشیم این روزها جهانیان بیدار شدهاند و علیه حکام موضع گرفتهاند. ما باید از دانشمندان بیداری که آثار مهمی دارند، دعوت کنیم که به ایران بیایند و آثارشان را ارائه دهند، در چند دورهای که این همایشها را برگزار کردهایم صدای بزرگ ترین مرکز صهیونیستی جهان(APL) درآمد و در همان روز دوم آخرین کنفرانس، علیهمان موضع گرفتند و در تمام روزنامه هایشان مطلب زدند که ایران تمام مخالفان آمریکا را در خود جمع کرده است. این یک خط و ظرفیتی است که جمهوری اسلامی ایران به خاطر محقق بودنش دارد، اما خوب از آن استفاده نکرده است. این کارها را باید وزارت خارجه انجام دهد، وظیفه آنها است که مراکز پژوهشی با محوریت این موضوعات راهاندازی کنند. اما نمیدانم چرا این دوستان هیچ اقدامی در این زمینه نمیکنند، در ادوار گذشته هم توجهی به این موضوع نشد. افق نو ظرفیتی است که انقلاب دارد و تا غربیها نیایند و نگویند که چه شده است، این قصه کامل نمیشود.
*جشنوارهی عمار استعداد جوانان انقلابی نقاط مختلف ایران را شکوفا میکند
- شما یکی از پایه گذاران جشنواره مردمی عمار بودید. از لزوم و هدف برگزاری این جشنواره و تاثیر آن در سطح بینالمللی و منطقه بگویید.
فکر جشنواره عمار متعلق به وحید جلیلی و بچههای جبهه فرهنگی بود و من افتخار داشتم از دومین دوره عمار دبیر این جشنواره باشم. من از 24 سال پیش فیلم سازی را تدریس میکنم و علاقمند به آموزش این حرفه به بچههای معتقد انقلابی هستم؛ همیشه دوست داشتم که بتوانم تجربیاتی را که در ایران و غرب کسب کردهام به فیلمسازان جوان منتقل کنم، جوانانی که نمیتوانستند در مسیر درست رسانهای قرار گیرند؛ عمار توانست این کار را در سراسر ایران انجام دهد و وقتی فال و قرعه به نام من افتاد، من با اشتیاق پذیرفتم. من از تلاش بچههای عمار که مقدس و زیبا است، لذت میبرم و خوشحال هستم که این جشنواره رو به رشد است، معمولا در استانهای بزرگ مثل اصفهان و شیراز جشنوارههایی برگزار می شود، اما این که ما بتوانیم در روستاها اکران داشته باشیم، بسیار خوب است و حال دیگری به انسان می دهد، امیدوارم جشنواره عمار بتواند ویترینی از آثار جوانان سراسر ایران باشد.
*سینمای ایران برای رسیدن به سطح کسانی مثل "عقاد" جای کار زیادی دارد
- سینمای ایران را بعد از انقلاب چطور دیدید؟ آیا توانسته آن طور که شایسته است در معرفی ایران و به خصوص اندیشههای اسلامی در جهان موفق باشد؟
نه نتوانسته. ما کارهای داخلی خوبی داشتیم که توانسته در بعضی از محافل اثر داشته باشد، اما برای رسیدن به کارهای شخصی مثل "مصطفی عقاد" در زمینه اسلام مسیر زیادی داریم. مثلا "چ" ابراهیم حاتمی کیا یک الگوی خوب برای فیلمسازان بود. اینکه سینمای ایران در یکسری جشنواره ها درخشید، 2 بازخورد خوب و بد داشت؛ خوبی آن این بود که توانست قابلیت ها و تواناییهای سینمای ایران را به جهانیان نشان دهد، اما بدیاش این بود که مسائل خود ایران نبود و تصویری را که آنها میخواستند و مدت ها روی آن کار کرده بودند، نشان می داد و الان این امر مشخص تر شده است، اما سینمای ما همچنان کار دارد.
*به هم ریختگی اقتصاد ایران، عامل اصلی سیاهنمایی و نا امیدی در فیلمهای سینما است
- به نظر شما چرا به این اندازه امید در فیلم های ما کمتر شده است؟
من علت آن را در به هم ریختگی اقتصادی میبینیم.اگر اقتصاد ما سالمتر و عادلانه تر بود، تاثیر وضعی در هنر ما داشت. در برنامهی "راز" هم گفتهام که اقتصاد ایران یکی از ربوی ترین اقتصادهای دنیا و ایرانی یکی از مالیات گریزترین کشورها است. در حال حاضر از کسی که 700 هزار تومان حقوق می گیرد، مالیات می گیرند، اما دستشان به کسانی که ماهیانه 700میلیارد تومان پول دارند، نمیرسد، تازه آقایان بعد از 36 سال فهمیدهاند که پولدارها مالیات نمیدهند، در دهه 60 ایران در نهایت مظلومیت جلو می رفت و هنرش هم متاثر از این موضوع بود. بعد از رحلت امام (ره) خیلی از زمین خواران حق مظلومان را خوردند، در حال حاضر آستان قدس رضوی 36 سال است که مالیات نداده، در حالی که بخش زیادی از آن مالیات باید خرج درمان مستضعفان می شد، در آمد پولدارهای ایران از پول نفت هم بیشتر است. ما 5 برنامه "راز" را به این مورد اختصاص دادیم و گفتیم که اقتصاد مقاومتی چیست؟ "گرفتن مالیات از متمولین"؛ امروز این موضوع گفتمان اصلی انقلاب اسلامی شده است.
*سینمای ایران روند روبه رشدی را پیش گرفته است
- سینما در طی سالهای اخیر از منظر شما سیری صعودی داشته یا نزولی؟
سینما و همه عرصههای دیگر بعد از انقلاب اسلامی سیری صعودی را پیش گرفتهاند، درست است که اثرات وضعی نامطلوب روی آن تاثیر می گذارد اما کشش و پتانسیل ما هم زیاد است و من به آینده سینما خوشبین هستم اما به نظرم باید یکسری اشکالات را اصلاح کرد و یکی از درمانها تحریم است، تحریم ها که آمدند ما به خود نگاه کردیم و متوجه شدیم که کجاها نباید کوتاه می آمدیم و آمدیم. به نظر من انقلاب اسلامی یک حادثه الهی است و هر کسی که بیدار است، باید خودش را به آن برساند. خداوند در قران گفته است که قرار نیست همه بیدار باشند؛ یک عده ای که انتخاب شدهاند و بیدار هستند باید قدر این بیداری را بدانند، یک دسته انسانها هم هستند که همراه وطن دوست سبب خیر می شوند، اما عده ای از افراد تنها شر درست می کنند و مشکل دارند که فقط هم در کشور ما نیستند.
*غرب طرفدار فیلم سازان جشنواره ای و جدا از زمان است
- چرا کارگردانان موج نو و پیشکسوتان اکنون تا این حد ضعیف کار می کنند؟ به نظر نمی رسد که موضوع ربطی به سن داشته باشد؟
اول باید ببینم تعریف از کارگردانان موج نو چیست و اصلا موج نو چیست؟ کارگردانانی چون مهرجویی و کیارستمی فیلمسازان خوبی هستند، اما هیچ یک از آنها فیلم متناسب با زمان نساخته و کاری به حوادث نداشتهاند، اکنون هم ندارند. مثلا من فیلم "هامون" را دوست دارم، چون صفحههای احساسی قشنگی دارد اما متناسب با زمان نیست و انسان را از زمان دور می کند. این کارگردانان برای جشنواره فیلم می ساختند و دور از زمان بودند به همین دلیل غرب بعضی از آنها را تشویق کرده است؛ حال اگر فیلمسازی جشنوارهای شان ضعیف شده به این دلیل است که انسان همیشه نمیتواند یکنواخت باشد و شبیه دوران جوانیاش کار کند.
- شما اظهارات متفاوتی را در خصوص پرداخت به فتنه 88 در رسانه ها و عملکرد آنان در آن زمان داشتید در این مورد بیشتر صحبت کنید.
من در فتنه 88 یک مستند خودجوش به نام "تقلب واقعی" ساختم و نهایتا آن را به " پرس تیوی" دادم، در این مستند از وزارت کشور و آمارگیری تا مردم عادی سوال شد، در آن زمان به دلیل زیادتر بودن آرا، میرحسین موسوی در تهران نسبت به محمود احمدی نژاد شبههای برای هوادارانش به وجود. به دنبال اعتراضات مردم، غرب هم به این مسئله دامن زد و مسلمانان را افرادی متقلب دانست، اگر کسی شک می کند، باید به دنبال تحقیق و پرس و جو برود، بعد از اینکه 10 درصد از آرای تمام صندوق های رای را شمردند، معلوم شد که آمار موسوی فقط در تهران نسبت به محمود احمدی نژاد بیشتر است. پس از این موضوع دیگر کسی نباید اعتراض میکرد، زیرا شک او کم لطفی، بی معرفتی و دوری از انصاف بود، من کاری به آمار دانشگاه مری لند و واشنگتن پست نداشتم، می گفتم که با وجود این آمارگیری حقیقت معلوم شده است و اعتراض یعنی خدمت به دشمنان اسلام و خط انقلاب اسلامی که تاکنون این همه فدایی داشته است و این موضوع دوری از انصاف است.
*در سازمان موسیقی ما هیچ نظارتی بر روی ریتم و متن ترانهها وجود ندارد
- در حوزه موسیقی با توجه به اتفاقات اخیر و اظهارات صورت گرفته چه نظری دارید؟
به دلیل کلی بودن این موضوع تنها می توانم این نقد را بکنم که در موسیقی ما هیچ کنترلی وجود ندارد؛ اگر شما به موسیقی پخش شده از شبکهها توجه کنید، خواهید فهمید که 50 درصد آن ها چیزهایی است که نباید پخش شود. این موسیقی ها ریتم تند رقص دارند، ممکن است که در آنها از مسائل معرفتی بگوییم اما موسیقی شان متناسب با عروسی است. ما هیچ مرزی بین موسیقی صحیح و ناصحیخ قرار ندادهایم. من میگویم انواع مختلف دارد و بعضی از انواع آن را می توان پخش کرد. در حوزه موسیقی پاپ جوانان ما دارند، چیزهایی را می خوانند که نباید بخوانند، چیزهایی که ریتمشان اشکال دارد و اگر cact مناسبی داشته باشد مشکل آن برطرف میشود. در مرکز موسیقی ما از ابتدا تا الان، هیچ متخصصی حضور نداشته، افزون بر لزوم وجود افراد حرفهای در این مرکز باید افرادی که قدرت تشخیص موسیقی مناسب با اسلام را دارند، حضور داشته باشند. حزب الله لبنان در این زمینه موفق بود و فهمید که موسیقی اثر موضعی دارد تاثیروضعی موسیقی در ایران به گونه ای است که الان نمی توانند حجاب را کنترل کنند و ... موسیقی بد و اشتباه قدرت حق گیری را ضعیف می کند و دیگر حالی برای حق گیری نمی گذارد. موسیقی حدودی دارد که باید رعایت شود من همیشه می گویم در اوایل انقلاب موسیقی "پینک فلوید" از آلبوم "تایم" پخش می شد و امام (ره) هم می دیدند، حدود سه دقیقه در "تقویم تاریخ" و ابتدای صبح این موسیقی پخش میشد و امام (ره) هم هیچ اعتراضی نکردند اما چند بار از طریق احمد خمینی به بعضی از موسیقیهای ی که از تلویزیون پخش میشد، ایراد گرفتند و گفتند حرام است. آقا هم همین طور هستند. بعضی از جوانان انقلابی حال خوبی دارند اما با حدود موسیقی آشنا نیستند؛ بعضی از موسیقیهای انقلابی ما هم ریتم تند و نادرستی دارند.
- فیلم های سی و سومین دوره جشنواره فیلم فجر را دیدید؟ چون درگیر کنفرانس افق نو بودم موفق به دیدن فیلم ها نشدم.
*سینمای دفاع مقدس به دست افراد غیر معتقد به انقلاب اسلامی افتاده است
- به نظر شما به سینمای دفاع مقدس و نکات حساس منطقه در سینمای ما به طور شایسته پرداخت شده و باید چه کرد که دفاع مقدس و دلاوریهای مردمان این سرزمین به شایستگی و کامل به تصویر کشیده شود.
خوشبینانهاش این است که مسائل ایران و دفاع مقدس در سینما رو به افول نیست اما آن طور که باید و شاید هم به تصویر کشیده نشده است. اگر در یک شبکهی تلویزیونی درست و حساب شده کار شود، بقیهی شبکه ها هم تاثیر میپذیرند. خیلی از فیلمهایی که در زمینهی دفاع مقدس ساخته شده است، هیچ ربطی به انقلاب اسلامی ندارد زیرا کار به دست کسانی سپرده شد که اعتقادی به انقلاب اسلامی ندارند و پول را به کسانی داده اند که فقط بلد هستند کار را به موقع به پایان برسانند و روی آنتن ببرند و مخاطب جذب کنند. ما به قیمت جذب مخاطب فیلمی که هیچ ربطی به زمان ندارد را می سازیم و پخش می کنیم، در صورتی که کار باید به افرادی سپرده شود که معتقد به انقلاب اسلامی هستند.
- شما در صحبت های اخیرتان به داشتن بانک سوژه برای سینما دفاع مقدس اشاره کردید در این زمینه طرح خاصی دارید و اقدامی انجام دادهاید؟
من همیشه به دانشجویان فیلم سازیام می گویم برای گروهشان یک بانک سوژه درست کنند زیرا سوژه به افراد جهت می دهد، گاهی یک کار وسوژه نامناسب دو سال وقت شما را میگیرد و هیچ نتیجهای نمیدهد؛ در حال حاضر سوژههای زیادی هستند که کسی به آنها فکر نمیکند، مخصوصا سوژههای بین المللی؛ متاسفانه ما محفلی نداریم که صاحب نظران دور هم جمع شوند و سوژههای ناب را انتخاب و اولویت بندی کنند. امروز ایران باید به جهانیان بگوید که چه کشوری است و نباید مبهم باشد و برای این کار باید تولیدات زیادی در سینما و تلویزیون داشته باشم.
*تهیه کنندگی من در "ایرباس" یک شایعه بود
- از پروژه "ایرباس" چه خبر؟
تهیه کنندگی من در "ایرباس" یک شایعه بود. من فیلمنامه آن را خواندم و به دلیل اینک اعتقاد کاملی به آن نداشتم، کار را نپذیرفتم.
- پس قضیهی تهیه کنندگی مشترکتان با بهرام حیدری چه بود؟
من میخواستم با بهرام حیدری که چند سال در ایران بود و چند سوژه ی خوب داشت کار کنم که یکی از آنها در مورد ماجرای سلفیان در ایران بود. یک تهیه کننده خوب هم پیدا کردیم که در مورد عبدالمالک ریگی فیلم بسازیم و موسسهی ما 4 سال پیش میخواست این کار را بکند که نشد. با اینکه در خارج از کشور تهیه کنندگی بودند که این موضوع را به عهده بگیرند اما ارگانهای دولتی حاضر به این کار نشدند. این سوژه ها فرزند زمان هستند و ارگانها باید بیایند و حمایت کنند اما ما در این امر یک ضعف بنیادی داریم.
*تنها با به خدمت گرفتن کارگردانان آمریکایی میتوانیم بعضی از سوژههای بینالمللی را بسازیم
- غرب به وسیلهی هالیوود به شدت بر روی اسلام هراسی و ایران هراسی مانور میدهد و متأسفانه حتی در مورد مهمترین وقایع کشورها همانند تسخیر لانه جاسوسی فیلم میسازد و در جدیدترین اثر خود تک تیرانداز آمریکایی هم به موضوع اسلام هراسی پرداخته، چرا سینماگران ما همیشه یک گام عقب هستند؟ چه اندیشه و استراتژی را باید برای مقابله به کار گرفت؟
من در این مورد 5 سوژه خوب دارم که تهیه کنندگان غربی حاضرند روی آنها سرمایهگذاری کنند، اما هیچ ارگان دولتی حاضر به این کار نمیشود. شیطنتهای غرب در کودتای 28 مرداد، ماجرای جنگ شش روزه سال 67، ماجرای 11 سپتامبر و القاعده چیزهایی است که ایران به خوبی میتواند روی آنها مانور دهد. یکی از مهمترین سوژهها حمایت همهجانبه آمریکا از صدام برای بمباران شیمیایی جزیزه مجنون و آن عملیاتی است که در سال 1988 در آن همه شیمیایی شدند. من در برنامهی "راز" مصاحبهای با محوریت این موضوع با یک سرهنگ آمریکایی انجام دادم و به طور زنده با آن اسکایپ کردم، آمریکا دو سال آخر جنگ از صدام به صورت مستقیم حمایت میکرد اما فیلم آن را یک کارگردان ایرانی نمیتواند بسازد و برای این کار تلفیق هنر آمریکایی ایرانی در بستر فرهنگ و سیاست لازم است. آقا نیز میفرمایند که جنگ حادثهای است که باید به صورت کامل کاویده شود. من 23 سال است که دارم این حرف را میزنم اما فقط در برنامه خودم توانستم نقش آمریکا در دفاع مقدس را بلند بلند بگویم، برای ساختن فیلم سینمایی نیاز به همکاری با هالیوودیهای سالم داریم، همچون فیلم "محمد رسولالله" مجید مجیدی، باید آنها را راضی کنیم که امکانات خود را در اختیار ما بگذارند و برای این کار ما باید هزینه کنم و یک کارگردان مشهور آمریکایی بیاوریم و به آن حقوق دهیم و فیلمنامه کار توسط ما تصویب شود و شرایط توزیع مناسب آن را هم فراهم کنیم. در ایران اگر کسی بخواهد حرف حق بزند باید از ابزار رسانه استفاده کند. اما متأسفانه بعضیها از این ابزار ناقص استفاده میکنند برای مثال باید فیلمی بسازیم که فرانکو نای یکی از شخصیتهای آن باشد. او رئیس دفتر پنتاگون در بغداد بوده و گفته است که من در حملهی صدام به فاو، بین شلمچه و بغداد میدویدم. در آن محله ما با ماهوارههای خود مکانهای بمباران را به صدام میگفتیم و من تمام زمینههای جزیرهی مجنون را گشتم و بچههایی را دیدم که با آمپول آتروپین خود را کشته بودند و جنازههای زیادی روی زمین ریخته شده بود، به نظرتان این خودش موضوع یک فیلم نمیتواند باشد. متأسفانه ما همیشه گنج را ول میکنیم و زباله را میچسبیم. من با کمال افتخار میگویم که ما این اطلاعات را در برنامه "راز" افشا کردیم و بعد از آن در اخبار 20:30 چند بار به نمایش درآمد.
*چند بار با آقای نوباده صحبت کردیم که چرا ایران علیه آمریکا شکایت نکرد و این موضوع همیشه دغدغهی من بوده است
- شما در شبکه 4 برنامهی "راز" که یک برنامهی تحلیلی گفتگو محور و جذاب را داشتید، که سبب شد مخاطبان بسیاری را به این شبکه جذب کند. در خصوص این برنامه و اساس شکلگیری آن بگویید.
حدود 6 سال پیش از شبکه "راز" به من پیشنهاد شد که یک برنامه در خصوص سینمای هالیوود در ماه رمضان بسازم، چون به نظرم این برنامه هیچ ربطی به زمان نداشت، آن را قبول نکردم و من مبلغ هالیوود نیستم. مدتی گذشت و مسئولان شبکه اصرار زیادی به من برای برنامهسازی کردند و من هم برنامهای را که دلم میخواست، ساختم و این چنین بود که اولین سری برنامه راز در 30 قسمت با حضور هنرمندان، متفکران و صاحبنظران روی آنتن رفت دکتر فؤاد ایزدی، سردار قاسمی، حسین بهزاد، محمدحسین جعفری، حسن بائی و ابراهیم حاتمیکیا از جمله کسانی بودند که به "راز" آمدند و با هم به گفتمان انقلاب اسلامی پرداختیم. اینها کسانی بودند که حرفهایی برای گفتن داشتند؛ برای مثال طب سنتی و حجامت برای اولین بار در "راز" گفته و بعد از آن تعداد مطبهای طب سنتی و حجامت 20 برابر شد؛ موضوعاتی چون اقتصاد اسلامی، ربا، زمینخواری، عدم پرداخت مالیات، از بین رفتن تالابهای معروف ایران، افتضاح بودن بازسازی آبادان و خرمشهر و نرسیدن به مسجد سلیمان از جمله موضوعاتی بودند که در "راز" به بررسی آنها پرداختیم. من ترجیح دادم به جای مستند ساختن، "راز" را بسازم، زیرا یک مستند، 6 ماه وقت انسان را میگیرد اما راز در 90دقیقه مفهوم را به مردم میرساند.
- در خصوص شبکه افق بگویید و اینکه فکر میکنید این شبکه چقدر در راستای اهدافی که دارد موفق خواهد بود؟
شبکه افق فوقالعاده است. افق به نوعی فکر شهید آوینی بود، ایشان بعد از جنگ، مستندهایی در حوزه هنری ساخت که 2 تای آن از تلویزیون پخش شد و بعد از آن به شهادت رسید در آن زمان میخواستیم شبکهای تأسیس کنیم که در آن گفتمان انقلاب اسلامی مطرح شود، زمینهساز شبکه افق مؤسسهی اوج است و احسان حسنی زحمات زیادی را برای این امر کشیده است. جواد رمضاننژاد نیز که یکی از ارکان برنامه "راز" بود یکی از موسسان این شبکه است. افق یک شبکهی پیشتاز است که با هزینهی بچه حزباللهیها راه افتاده و علیرغم مشکلاتی که بود، فکر میکنم شبکهی موفقی باشد و تأثیرات وضعی فراوانی روی شبکههای دیگر بگذارد.
- آرزوی شما برای سینما و تلویزیون در سال 94 چیست؟
امیدوارم همه چیز رو به بهبود برود و ارتقا پیدا کند. خوشبختانه این روزها شفاف سازیها و صراحت بیشتر شده است که من این موضوع را به فال نیک میبینم. امیدوارم در سال جدید محدودیتهایی که راه ابتکار را میبندد، کم شود و صراحت و صداقت همه بیشتر شود.
- حرف پایانی؟
برای شما آرزوی موفقیت و پیروزی دارم.
گفتگو از سحر قناعتی
انتهای پیام/