آشنایی ابراهیم زکزاکی با امام در پاریس، باعث شیعه شدن او و ده میلیون نیجریه‌ای دیگر شد.

خبرنگار ادبيات گروه فرهنگي باشگاه خبرنگاران - ميلاد جليل زاده -  فرانسه سال‌ها بود که به عنوان پرچمدار مبارزه با مذهب در دنیا شناخته می‌شد.البته رژیم‌هایی مثل شوروی و چین و خیلی از اقمار کمونیست آن‌ها هم در برابر مذهب، موضعی خصمانه‌ داشتند اما دین‌زدائیِ بلوک شرقی کاملاً فرمایشی و تحکم‌آمیز بود و روی همین حساب بعد از فروپاشی هژمونی چپ در مسکو و دومینوی نابودی کمونیسم در کشورهای کمونیست، باز هم دیده شد که در همان ممالک محکوم به لامذهبی، مذهب هنوز به سرزندگی و طراوت اولیه‌اش وجود دارد و اینبار ابراز وجود هم می‌کرد.

اما حکایت فرانسه کاملاً متفاوت است. نه اینکه در آن کشور علیه مذهب فرمایش و تحکمی وجود نداشت اما در کشور ناپلئون و دوگل چه چپ‌ها سرکار بودند چه راست‌ها، چه رادیکال‌ها چه لیبرال‌ها، به هر حال دکترین نظام، ضد مذهب بود و حکومت فرانسه سعی می‌کرد غیر از اقدامات قهری مثل وضع قوانینی که جلوی گسترش مذهب را می‌گرفتند، ابلاغ تبلیغات آته‌ایستی و ضد دین خود را به عهده‌ی جماعت روشنفکر و اصطلاحاً کافه‌نشین فرانسه بسپارد.

قرن بیست، قرن حکمرانی گفتمان چپ بر جامعه‌ی روشنفکری جهان بود.در همان قرن، راست مدرن با حلول در شخصیت‌هایی مثل هیتلر و موسولینی، تمام آبروی بنیادگرایی را از بنیاد برده بود و دیگر عباراتی مثل نازیسم و فاشیسم تقریباً ناسزا به حساب می‌آمدند؛ اما مارکسیسم ناسزا نبود.

همه هیتلر (که خودکشی کرد) و موسولینی (که اعدام شد) را هیولا می‌دانستند اما بر سر دیو صفتی افرادی مثل استالین توافقی وجود نداشت، یعنی استالینی که با کوچکترین شکی، با سابقه ‌ترین انقلابیون مارکسیست را هم اعدام می‌کرد و معمولاً عادت داشت پیچ‌ ومهره‌ها را تا ته سفت کند.

در آن دوره‌ها خیلی از ملت‌های مظلوم و محروم مانده، منجی خودشان را همان مارکسیسم می‌دانستند.آن‌ روزها گفته می‌شد که مارکسیسم علم مبارزه است و تمام فقرا و ضعفای دنیا تصور می‌کردند که با استیلای یک نظم مارکسیست-کمونیستی بر جهان، کار عالم یکسره به صلاح و صواب و عدالت خواهد گرایید.

این تلقی‌ها در بین خیلی از علاقمندان به رهایی و برابری وجود داشت تا اینکه حضور یکی از رهبران انقلابی شرق در فرانسه، باعث گردش ذهنیت‌ها و عطف توجهات از مکتب مارکسیسم به مکاتب کهن و آسمانی و الهی شد.

این‌بار رهبری که از شرق به فرانسه آمد، پناهنده نبود، او به آنجا تبعید شده بود و بودنش در سرزمین گل‌ها، معنای تبعیت فضای روشنفکری کافه‌نشین را نمی‌داد.البته این رهبر انقلابی به قوانین مدنی کشور میزبان هم کاملاً احترام می‌گذاشت و حتی حاضر شد بنا به قانون آن کشور لباس رسمی سنتی‌اش را که وجهه‌ای مذهبی داشت، در بیاورد اما همین عجیب بود ،آن مرد در کشور خودش علیه صاحب تمام و کمال قانون یعنی سلطان مملکت، شورشی عظیم به پا کرده بود و اینجا به قوانین مدنی احترام می‌گذاشت.

این رفتار اصلاً تناقض آمیز نبود چون می‌شد فهمید که واضع و شارع قانون در کشور آن مرد انقلابی یک ‌نفر است اما در فرانسه میلیون‌ها نفر رای داده بودند و احترام به قانون فرانسه دقیقاً معنای التزام آن مرد به دموکراسی را می‌داد اما قضیه هنوز عجیب بود!یک مرد کاملاً سنتی، کسی‌ که علناً می‌گوید گفتمانش را از نیاکان هزاره ‌گزرانده‌اش وام گرفته و عجیب‌تر از همه یک روحانی مذهبی؛ داشت از دموکراسی، از والاترین دستاورد مدرنیسم دم می‌زد.

روح‌الله‌ خمینی تمام معادلات اندیشگانی جهان مدرن را به هم ریخت. فرانسوی‌های لائیک حالا یاد کتابی به نام انجیل افتاده‌ بودند که می‌گفت عیسی علیه‌السلام زیر درخت سیبی می‌نشسته و حواریونش دور او گرد می‌آمده‌اند تا خطابه‌هایش را بشنوند.خطابه‌های این مرد انقلابی، نقبی به دیوارهای قلعه‌ی‌ تاریخ بود و می‌شد از روزنه‌ی آن، سیمای پیامبران الهی و دعوت‌کنندگان بشر به صداقت و نیکی و همدوستی را دید.

خمینی برای غرب بیدارباش یک نوستالژیِ بزرگ بود. آنچنان که نشریات فرانسوی هم در مقالاتشان راجع‌ به جنبش او نوشتند؛ بازگشت پیامبران الهی به عصر جدید.نام او مثل حضرت مسیح، روح‌الله بود و در دهکده‌ی نوفل‌لوشاتو، زیر یک درخت سیب می‌نشست تا با صحابه و حواریونش تکلم کند.

این انقلابی بزرگ آمده بود تا نه تنها شیاطین استبداد سلطنتی را بیرون براند، بلکه هم از این رو آمده بود تا خدایان دروغین و بت‌های کمونیسم را بشکند ،مردي که دموکراسی را پيامبرگونه قبول داشت ، یک انقلابی نترس و آماده‌ی عروج که در کریسمس‌ها برای همسایگان مسیحی‌اش گل و شیرینی می‌برد، شخصیت کاریزماتیکی که میلیون‌ها نفر در جهان قبولش داشتند اما برای مهمان‌هایش چای می‌ریخت و کنارشان روی زمین می‌نشست... قسمتی از همین ویژگی‌ها کافی بود تا دیگر چیزی برای لنین و استالین و امثال آن‌ها باقی‌نماند.

ابراهیم زکزاکی یکی از نیجریه‌ای‌هایی که آن روزها در پاریس دانشجوی رشته‌ی اقتصاد بود، خاطراتش از دهه‌‌های شصت و هفتاد میلادی این طور نقل می‌کند:

«زمانی که امام خمینی(ره) به فرانسه عزیمت کردند، من در دانشگاه نیجریه، دانشجو بودم. در آن موقع مبارزه ایدئولوژیکِ سختی میان جوانانِ مسلمانِ انقلابی و طرفداران اندیشه های کمونیستی جریان داشت. بسیاری از محرومان و مظلومان دنیا، به خصوص در آفریقا، گمان می کردند اگر کمونیسم بر دنیا مسلط شود، همه مشکلات حل خواهد شد. بسیاری از جبهه های آزادیبخش آفریقا، که گرایش های مارکسیستی داشتند، به مردم القاء کرده بودند که ناجی آن ها هستند و آمده اند تا آن ها را از زیر یوغ استعمار نجات دهند. این گروه ها با همین تبلیغات گسترده، بسیاری از جوانان را به سوی مارکسیسم سوق داده بودند.»

این وضعیت که زکزاکی از آن صحبت می‌کند همچنان ادامه داشت تا اینکه رهبر جنبش اسلامی ایران وارد پاریس و پس از مدتی دهکد‌ه‌ی نوفل لوشاتو و اتاق فرمان انقلاب به یکی از مراکز عمده‌ی منازعات یعنی فرانسه انتقال پیدا کرد که همین اتفاق، دوآلیسم چپ و راست را به چالش کشاند.

زکزاکی هم می‌گوید آن جریانات چپ گرایانه بین مبارزین و دانشجویان همچنان ادامه داشت تا اینکه پدیدار شدن علم امام خمینی تمام معادلات مارکسیست‌ها را به هم ریخت.حالا انحصار مبارزه با سرمایه‌داری ظالمانه از دست مارکسیست‌ها خارج شده بود.«امام(ره) با قدرت ایمان و منطق الهی خود در برابر نظام سرمایه داری نیز ایستاد و آن را به چالش کشید.» 

این مبارز نیجریه‌ای به جدید بودن خوانش امام از متن مقدس اسلام هم اشاره می‌کند و می‌گوید که حتی خود مسلمانها تا قبل از آن آشنایی چندانی با این سوی اسلام نداشته‌اند.«کمونیست ها، که مدعی مقابله با سرمایه داری بودند و دیدگاه های خود را یگانه مسیری می دانستند که می توان با آن بر سرمایه داری غلبه کرد، جرأت انجام چنین حرکتی را نداشتند، اما امام خمینی(ره) جانانه ایستادگی کردند و سرمایه داری را به عقب راندند.

رویکرد ایشان در معرفی اسلام به عنوان آیین نجات بخش همه مستضعفان جهان، دیدگاه مردم نسبت به این دین الهی را دگرگون کرد. عرضه اسلام انقلابی، که تا آن روز حتی عموم مسلمانان آشنایی چندانی با آن نداشتند، هنر این مرد الهی بود. در آن زمان کمونیست ها دین را تریاک توده ها معرفی می کردند یا می گفتند دین به عنوان سلاحی در دست سرمایه داری، برای حکومت بر توده های مستضعف جامعه است.

در برابر این ادعا، تنها شخصیتی که دین را با مختصات انقلابی معرفی کرد و نشان داد اسلام می تواند هدایت کننده ملت های در بند برای رهایی از ظلم ستمگران باشد، حضرت امام(ره) بود. در پرتو همین تلاش ها بود که دیدگاه ها و باورهای مردم به شکلی بنیادین تغییر کرد. حقیقت این است که ما پیش از انقلاب تحت تأثیر اندیشه های افرادی مانند «حسن البناء» و «ابوالاعلی مودودی» بودیم، اما جاذبه اندیشه های امام(ره)، تمام آن دیدگاه ها را تحت تأثیر قرار داد و بر آن ها فائق آمد.»

ابراهیم زکزاکی در همان روزها تحت تأثیر شخصیت امام خمینی(ره) به آیین تشیع درآمد و امروز رهبر شیعیان نیجریه است. گرویدن او به مذهب اثنی عشری باعث شیعه شدن میلیونها نیجریه‌ای شد که البته این روند تبلیغی با سنگ‌اندازی و مزاحمت دشمنان انقلاب اسلامی هم مواجه شد.
«فعالیت تبلیغی ما در نیجریه، در اواخر دهه ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ میلادی، با جذب ده ها نفر شروع شد؛ طی دهه ۸۰ به صدها هزار نفر رسید و امروز میلیون ها نفر در نیجریه پیرو مکتب اهل بیت(ع) هستند. با این حال، رسیدن به این موفقیت به سادگی میسر نشد... دشمنان انقلاب اسلامی نمی خواهند انقلاب از محدوده مرزهای ایران فراتر رود. [آن‌ها] بارها کوشیده‌اند حرکت ما را متوقف کنند، اما نتوانستند.»

از روزی که گسترش مکتب انقلاب اسلامی در نیجریه بیشتر به چشم آمد و هر روز فراگیرتر شدن این ایدئولوژی بیشتر دیده شد، دشمنی‌ها علیه آن هم شتاب افزون‌تری گرفت.خود زکزاکی از سال 1981 تا 1989 میلادی سه بار به زندان افتاد و مجموعاً هفت سال را در زندان گذراند اما می‌گوید:

«با این حال نتوانستند برای جلوگیری از گسترش اندیشه های انقلاب اسلامی در نیجریه کاری از پیش ببرند. این بود که خانه های دوست داران اهل بیت(ع) را ویران کردند. آنها گمان می کردند کوتاه می آییم، اما گمانی باطل بود. ما همچنان بر اعتقاداتمان پابرجا ماندیم. شاید برایتان جالب باشد که بدانید باشکوه ترین راهپیمایی روز قدس، پس از ایران، در نیجریه برگزار می شود. میلیون ها نفر در این راهپیمایی، که در سی شهر نیجریه برگزار می شود، شرکت می کنند.»

این شور باشکوه که هنگام برگزاری راهپیمایی روز قدس در بزرگترین کشور غرب آفریقا به راه افتاد، دشمنان گفتمان امام خمینی را عملاً به قرار گرفتن در پازل دشمن صهیونیستی مسلمانان واداشت و در یک کشور اسلامی برخوردی با برگزار کنندگان تجمع روز قدس شد که حتی در کشورهای اروپایی و آمریکایی هم بی‌سابقه است.راهپیمایی روز قدس سال گذشته در نیجریه، صحنه برخورد خونین و خشونت آمیز پلیس با تظاهر کنندگان بود.

سه تن از فرزندان حجه الإسلام و المسلمین «ابراهیم زکزاکی» به نام‌های محمد، احمد و حمید زکزاکی به در همان روز شهادت رسیدند.محمد، پسر بزرگ شیخ ابراهیم در خود تظاهرات به شهادت رسید و دو فرزند دیگر شیخ زکزاکی، پس از بازداشت بر اثر شکنجه نیروهای امنیتی به شهادت رسیدند.

 همه بازداشتی ها در پادگان اعدام صحرایی شدند.علاوه بر این‌ها دو روز قبل از روز قدس و انجام این جنایت ضد بشری، در شهر "کانو” که دومین شهر شیعه نشین در نیجریه به شمار می رود هم انفجاری تروریستی رخ داد که بر اثر آن ۸۴ نفر از شیعیان به شهادت رسیدند و تازه دولت نیجریه به بهانه‌ی همان انفجار در منطقه حکومت نظامی اعلام کرد اما شیعیان که برای برگزاری تظاهرات روز قدس از دولت این کشور مجوز دریافت کرده بودند و وزارت کشور هم با این مراسم موافقت کرده بود در آخرین جمعه‌ی ماه مبارک رمضان به خیابان‌ها آمدند و پلیس هم علیرغم مجوز صادر شده به آن‌ها حمله کرد.

شیخ ابراهیم زکزاکی درباره راهپیمایی‌های باشکوه روز قدس در نیجریه می‌گوید: 
«این حضور گسترده، در سال های اخیر، حساسیت دشمنان ما را برانگیخته است. آن ها بی رحمانه به صفوف به هم فشرده راهپیمایانی که با دهان روزه فریاد آزادی قدس را سر می دهند، هجوم می  آورند. عُمّال دولت نیجریه که طی ۱۶ سال گذشته ۸ نفر را به شهادت رسانده بودند، امسال در هجوم بی سابقه خود ۳۴ نفر از راهپیمایان روزه دار را به خاک و خون کشیدند و حدود ۱۵۰ نفر را به شدت زخمی کردند. واقعیت این است که دشمنان انقلاب اسلامی، از گسترش آن می ترسند و می خواهند با چنین جنایاتی ما را وادار به تسلیم کنند، اما مردم ما، مانند ملت قهرمان ایران، می دانند که پیروزی، بدون مقاومت و از خود گذشتگی به دست نمی آید. ما به برکت دعای شما و ایمان به راهمان پایداری خواهیم کرد و به امید خدا، شاهد برقراری یک جمهوری اسلامی دیگر در نیجریه خواهیم بود.»

شیخ ابراهیم زکزاکی بعد از این اتفاقات هواداران خود را به آرامش فراخواند تا سبک مبارزات آنها با مدلهای خشونت‌آمیز قومی و قبیله‌ای در آفریقا، تفاوت خود را حفظ کند و این حرکت او یادآور نوع برخوردی است که امام (ره) بعد از شهادت فرزند دانشمندش سید مصطفی انجام داد. این مبارز نیجریه‌ای که رهبر شیعیان کشورش نیز هست، یکی از ده‌ها رهبری است که در اقصی نقاط جهان با پیروی از مکتب امام خمینی (ره) عَلـَم مبارزه برای استقرار حکومت‌های عادلانه‌ی اسلامی را بلند کرده‌اند.

محمد رضا پهلوی به دروغ و تقلب خود را شاهنشاه می نامید اما او فقط شاه بود. شاهنشاه یعنی سلطانی که چندین سلطان نیمه مستقل دیگر، تحت هژمونی حکومت او باشند. مثلاً یمن و بعضی کشورهای دیگر در تاریخ باستان، سلطانی منطقه‌ای داشتند که از شاهنشاهان ایرانی اوامر می‌گرفته‌اند؛ اما محمد رضا و پدرش فقط شاه بودند نه (شاهنشاه) یا به عبارتی (شاه شاهان)، در حالی که امام خمینی (ره) را واقعاً می‌توان رهبر رهبران نامید.

امروز از لبنان و یمن گرفته تا نیجریه و چاد و حتی از این سو تا قلب اروپا و آمریکا و از آن سو تا چین و ماچین، رهبرانی هستند که رهبرشان امام خمینی و راه و مسلکشان راه و مسلک اوست.ابراهیم زکزاکی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، سفری هم به ایران داشت که با ایام اولین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی مصادف بود  و او طی آن سفر موفق به دیدار با امام خمینی (ره) هم شد؛

«من این افتخار را داشتم که ۳۵ سال پیش، در نخستین سالروز پیروزی انقلاب اسلامی، به ایران بیایم و در جشن های آن شرکت کنم. در آن سفر دیداری با حضرت امام(ره) داشتم. وقتی به نیجریه برگشتم، همه مشتاق بودند که بدانند از انقلاب اسلامی و شخصیت امام(ره) چه دیده ام؛ واقعاً شور و شوق عجیبی حاکم بود. برخی از دانشجویان، ۱۲ کیلومتر راه را پیاده طی کرده بودند تا سخنان مرا بشنوند. سالن اجتماعات دانشگاه مالامال از جمعیت بود. تعدادی از دانشجویان که نتوانسته بودند به داخل راه پیدا کنند و صدای من هم به آن ها نمی رسید، شیشه های سالن را شکستند تا سخنان مرا بهتر بشنوند، اما من آن روز فقط اشک می ریختم. باور کنید نمی دانستم چگونه چیزی را که دیده و دریافته  بودم به جوانان مشتاق عرضه کنم. یکی از دوستانم به من گفت، حال که نمی توانی آن چه را که درک کردی یک جا بیان کنی، آن را در سینه ات حفظ کن و به تدریج در اختیار ما بگذار. این چنین بود که حرکت ما در نیجریه آغاز شد.»

حرکت انقلابی و شیعی مردم نیجریه‌ که امروز در نقطه‌ی گرم و پر حرارتی قرار دارد، در آینده به جوش و خروش بیشتری هم خواهد رسید.جان نثاری این شیعیان سیاه پوست، یادآور مرام مردانه‌ی یکی از شهدای والا مقام کربلاست که سالار شهیدان او را در روز عاشورا آزاد کرد و فرمود که می‌تواند برود اما آن برده‌ی سیاه پوست که از سی هزار کوفی هم آزاده‌تر بود خودش را روی پای امام حسین (ع) انداخت و گفت؛ ای پسر فاطمه، درست است که من سیاه و بد بو هستم اما تو آقایی کن و بپذیرم تا در رکابت بجنگم و شهد شهادت را بنوشم.

مهدی رضوانی، مستند سازی که چند سال پیش برای تهیه‌ی فیلمی درباره‌ی مراسم عاشورا در نیجریه، به آن کشور‌ رفته بود، می‌گوید؛ شیخ ‌ابراهیم زکزاکی در روز خداحافظی و وداع جمله‌ای را به امانت نزد من سپرد تا به برادران شیعه‌ام در ایران برسانم. او در لحظه‌ی خداحافظی وقتی دستانم در میان دستان نورانی و به ظاهر سیاهش بود، گفت: سلام مرا به برادران شیعه‌ی سفید پوست، خوش بو و خوشرویم در ایران برسان و به آنان بگو از ما سیاهان در سپاه أبی عبدالله بیش از یک نفر نبود و او کسی نبود جز جناب "جون إبن حوی” غلام سیاه حضرت سیدالشهداء علیه السلام که ذکر رجز "أمیری حسین و نعم الأمیر” از او به یادگار ماند. اما امروز به برادران شیعه‌ی سفید روی ما در ایران بگو میلیون ها "جون” زن و مرد اینجا در نیجریه، در لشکر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف) آماده لبیک گفتن به آن قیام عظیم هستند و تا آخرین قطره خون خود ثابت قدم می مانند.

انتهاي پيام/




اخبار پیشنهادی
تبادل نظر
آدرس ایمیل خود را با فرمت مناسب وارد نمایید.
نظرات کاربران
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
Iran (Islamic Republic of)
ناشناس
۱۶:۳۲ ۱۶ خرداد ۱۳۹۴
خيلي عالي بود
ممنون