در ادامه گفتگوی ما با او را میخوانید:
*آقای یوسفی چه شد که نویسندگی را انتخاب کردید؟
من معتقدم هیچ نویسندهای را نمیشود پیدا کرد که بگوید از بچگی تصمیم داشته است نویسنده بشود. نویسندگی و یا هر شغل دیگری که انتخاب میشود تاثیرپذیرفته از یکسری تجربههای فردی و اجتماعی است. انتخاب شغل یک امر خودآگاه است. به جایی میرسی که میفهمی بهترین شغل برای تو نویسندگی و یا هر شغل دیگری است. برای من هم چنین بود.
*این خودآگاهی برای شما چه زمانی اتفاق افتاد؟
اوایل نوجوانی تصمیم داشتم بروم نیروی هوایی، درسم را رها کردم چون به فکر آینده بودم و تامین زندگیام، رفتم نیروی هوایی اما قدم برای کار در آنجا مناسب نبود. این بود که دوباره برگشتم سمت درس و مشق، تا اینکه رفتم دانشگاه و از آن دوران بود که دیگر نگاهم عوض شد. از بچگی علاقه داشتم به ادبیات و شعر و متون کهن. این علاقه رشد کرد و در محیطی مثل دانشگاه به اوج رسید. آن زمان بود که دیگر نویسندهشدن را به عنوان شغلی برای خودم در نظر گرفتم.
*چرا ادبیات کودک و نوجوان؟
ادبیات کودک و نوجوان را انتخاب کردم چون با بچهها از همان دوران نوجوانی و جوانی بسیار ارتباط خوبی داشتم. داستان مینوشتم برای آنها میخواندم و با هم نمایشهایی را اجرا میکردیم و ... . خلاصه ارتباطم با کودکان و نوجوانان بسیار زیاد بود. من در دورانی که داشتم به سمت نویسندگی ترغیب میشدم، کتابهای بهرنگی، درویشیان، رضوان و ... را میخواندم. همه این آثار روی من و روند فعالیت حرفهایم در نویسندگی اثرگذار بودند.
*ارزیابی شما از ادبیات کودک و نوجوان امروز چیست؟
ادبیات ما بعد از انقلاب در یک بخشهایی فراز و در بخشهایی فرود داشت. ما در حال حاضر به لحاظ کمیت نویسنده سیر صعودی داشتیم. نویسندههایی که سمت حرفهایشدن پیش میروند. امروز ما نویسندههایی در تمامی سطوح ادبی داریم، فانتزینویسی در قبل از انقلاب نبود اما بعد از انقلاب وارد نوشتهها شد. قبل از انقلاب اما ما نویسندههایی داشتیم که همه نوع متنی را مینوشتند. تعداد نویسندهها کمتر هم بود. در این بخش ما بعد از انقلاب با قوت روبرو بودیم.
*نقطه ضعف؟
اما نقطه فرود و ضعف ما از دست دادن مخاطب مردمی است. قبل از انقلاب ما با مخاطب واقعی روبرو بودیم. مخاطبی که احساس مسئولیت میکرد، کتاب را برای خود یا فرزندش میخرید و کتابخوان واقعی بود. اما متاسفانه ما الان دیگر آن مخاطب مردمی را نداریم. دلیل بارز آن هم حضور بخش دولتی در ادبیات کودک و نوجوان است. دولت سلطه قدرتمندی را در پخش کتابهای کودک و نوجوان دارد و همین الان کتابهای کودک و نوجوان را بیشتر آموزش و پرورش، وزارت ارشاد و کانون پرورش فکری میخرند. دولت برخی ناشران را به عرش برده و برخی را به فرش رسانده. کار جایی بدتر میشود که ناشران خصوصی هم دیگر به سراغ کتابهایی میروند که دولت و آموزش و پرورش آنها را بخرد.
*امروز مهمترین دغدغه حوزه نشر را در ادبیات کودک و
نوجوان چه میدانید؟
امروز بحران اصلی در حوزه نشر، تیراژ پایین کتابهاست. ما در سالهای قبل از انقلاب تیراژ کتابهای کودک و نوجوانمان به دو، سه هزار تا میرسید، اما الان با جمعیت چندبرابر شده تیراژ کتابمان 500 تا و هزارتاست. البته من اعتقاد دارم که این بحران در تیراژ نه به خاطر اینترنت و ابزارهای جدید ارتباطی و نه علاقه کم مردم به مطالعه که به خاطر سیاستگذاریهای غلط فرهنگی بود که از طرف مسئولین اعمال شد و امروز نتیجهاش چیزی است که میبینیم.
*به نظر شما چه باید کرد تا این روند درست بشود؟
جامعه ما در مرحله گذار قرار دارد، بحث توسعه و توسعهیافتگی ما را در این کانال گذار قرار داده، متاسفانه در مسیر عبور از این کانال هزینه اندکی برای فرهنگ کشور میشود، در حالیکه نیاز هست تا به بحث فرهنگ توجه بیشتری شود. عرصه کتاب و نشر و کتابخوانی هم ارتباط تنگاتنگی با فرهنگ یک کشور دارد و نسلهای آینده را درگیر میکند. امروز به نظرم بخش خصوصی نقش پیرامونی را در حوزه نشر دارد و باید که این روند ادامه پیدا نکند.
*الان چه کتابی را در دست نگارش دارید؟
الان همچنان متمرکز هستم روی رمانهای نوجوان و جوانی که بر اساس بازآفرینی داستانهای عاشقانه شاهنامه. البته فقط آن نیست، موضوعات و کتابهای دیگری هم هست که در دست دارم، ولی بیشتر تعمد دارم که بعد از مدتی فاصله بگیرم از کار روی شاهنامه. این فاصله گرفتنها ذهن را بازسازی میکند و نتیجه بهتری حاصل میشود.
*با توجه به اینکه روی متون ادبی کهن کار می کنید،
ارزیابیتان از جایگاه امروز ادبیات کهن در جامعه چیست؟
طبق آماری که شورای عالی کتاب هرسال میدهد، حدود 30 درصد کتابهای کودک و نوجوان کتاب های مبتنی بر ادبیات کهن و فولکلوریک ما هستند. البه نقدی که وارد میدانم اکثر این کتابها بازنویسی هستند و بازآفرینی کم داریم. رویکرد جامعه ما رویکردی است فرهنگی و مبتنی بر کهن الگوها، از طرف دیگر هم خانواده ها اعتماد بیشتری را به کتابهای ادبیات کهن ما دارند. من تصور میکنم که امروز شرایط خوبی را این کتابها در میان کودکان ونوجوانان و خانوادهها دارند. از طرف دیگر این نوع کتابها روند چاپشان سریعتر از سایر کتابهاست.
*فرق بازنویسی و بازآفرینی را شما چه میدانید؟
براساس تعریف من بازنویسی یعنی شما آنچه را که هست، به زبانی سادهتر تکرار کنی. متون کهن ما از نظر ادبی در سطح مخاطب کودک و نوجوان امروز نیست و با سادهسازی آنها میتوان بازنویسی جدیدی را از آنها ارائه کرد مثل کارهای مرحوم آذریزدی. اما بازآفرینی محصول الهام نویسنده از متن اصلی است. بازآفرینی تغییر یکی از عناصر اصلی داستانی است. در بازآفرینی اثر از نظر درونمایه و فضاسازی فرق میکند.
*و سوال آخر، با توجه به نزدیکی 18 تیر روز ادبیات
کودک و نوجوان، چه کتابهایی را برای مخاطبان خود در تابستان و فراغت
پیشنهاد میکنید؟
کانون
پرورش فکری کودک و نوجوان، بالغ بر 40 عنوان رمان نوجوان را منتشر کرده، من
پیشنهاد میکنم در این تابستان آنها را بخوانند. از طرف دیگر در ادبیات جهان
پیشنهادم خواندن آثار کلاسیک بالزاک، چارلز دیکنر، موپاسان و تورگینیف است. آثار
مدرن امروز مخاطب نوجوان را به نظرم کمتر جذب نمیکند. اما آثار این نویسندهها میتواند
ذهن آنها را متمرکز کند و آنها را پای کتاب بنشاند. البته ناگفته نماند که نیاز
هست راهنماهایی وجود داشته باشند که کتاب را به بچهها معرفی کنند. یکی از اینها
مربیان و کتابداران هستند. کتابدار کارش فقط جابهجا کردن کتاب نیست. کتابدار خود
باید کتابخوان و کتابشناس حرفهای باشد. باید بتواند به مخاطب از هر سن و طیفی
که هستند کتابهای مناسب را معرفی کند. چیزی که امروز کمتر میبینیم، امروز مربیان
و کتابداران ما هم کمتر کتاب میخوانند!
انتهای
پیام/