به گزارش گروه بینالملل باشگاه خبرنگاران جوان، درست ۲۰ سال پیش، نمایندگان پارلمان لبنان بر اساس توافق قدرتهای بزرگ و با میانجیگری عربستان، در شهر طائف گردهم آمدند و قراردادی را امضاء کردند که به درگیری و جنگهای خونین داخلی ۱۵ ساله خاتمه داد. پیمان طائف، اصلاحاتی را در جهت تعدیل نظام سیاسی پیشین لبنان ایجاد کرد و توازن پایداری بین مسیحیان و مسلمانان برقرار شد. از این پس تلاش شد تا اساس حکومت و نظام سیاسی لبنان بر پایه پیمان طائف استوار شود. با این حال، برخی کارشناسان، ریشه اعتراضات مردمی اخیر علیه فساد نخبگان سیاسی و ناکارآمدی اقتصادی آنها را به این پیمان باز میگردانند و معتقدند این پیمان، ساختارهایی را برای اداره لبنان تنظیم و اجرا کرد که بر اساس آن، طبقات ممتاز و متصل به دولتی شکل گرفتند که بیشتر درآمدهای لبنان را در اختیار دارند.
«سعد الحریری»، روز ۲۹ اکتبر و تنها ۱۳ روز پس از اعتراضهای مردمی از سمت نخستوزیری لبنان استعفا داد. با این حال، باز هم شانس حریری برای تشکیل کابینه بیشتر از سایر نامزدها بود، اما در نهایت، اختلاف سایر گروههای سیاسی لبنان با وی، تاکید او بر تشکیل دولت تکنوکرات و مخالفت با دولت تکنوسیاسی و همچنین وابستگی حریری به خارج از لبنان سبب شد تا مجبور به انصراف از تشکیل کابینه جدید شود. سرانجام، میشل عون، رئیس جمهور لبنان، «حسّان دیاب» از شخصیتهای اهل سنت و وزیر پیشین آموزش عالی این کشور را به عنوان نخستوزیر جدید، معرفی و مأمور به تشکیل کابینه کرد. واکنشهای مختلفی نسبت به این انتخاب صورت گرفته و رسانههای لبنان، حسان دیاب را سیاستمداری نزدیک به حزبالله میدانند.
حسان دیاب، شخصیت شناخته شدهای در لبنان نیست. دیاب شخصیتی تکنوکرات به شمار رفته و سابقه چندانی در فضای سیاسی لبنان ندارد. دیاب متولد اول ژوئن ۱۹۵۹ است. او دارای مدرک لیسانس در رشته ارتباطات، فوق لیسانس در رشته مهندسی سامانههای کامپیوتری و دکترا در رشته مهندسی کامپیوتر است. دیاب سال ۱۹۸۵ به دانشگاه آمریکایی بیروت پیوست؛ وی استاد مهندسی برق و کامپیوتر در دانشکده مهندسی و معماری این دانشگاه است.
آنگونه که رسانههای لبنان نوشته اند، بیشتر گروههای سیاسی با انتخاب حسان دیاب، وزیر سابق آموزش این کشور برای تصدی سمت نخستوزیری موافقاند و احتمالاً مردم لبنان هم از وی حمایت کنند، زیرا وی سیاستمدار میانهرو و استاد دانشگاهی باتجربه است. حزبالله لبنان، جنبش «امل»، جریان «ملی آزاد» (به رهبری جبران باسیل)، جریان «المرده» و بلوک «الوطنی»، «الحزب القومی» (حزب ملی) و «اللقاء التشاوری» (انجمن مشورتی) از نخستوزیری حسان دیاب حمایت کردند. حسان دیاب مواضع سیاسی آشکاری ندارد، ولی برخی رسانهها مدعی هستند که او با حزبالله روابط خوبی دارد.
وی فضای موجود میان خود با تمامی گروههای سیاسی را مثبت ارزیابی کرده و گفته است با همکاری همه گروهها میتوان مشکلات را حل کرد. او با تأکید بر اینکه نخستوزیر مستقلی خواهد بود، وعده داد با فساد در این کشور مقابله خواهد کرد. دیاب تأکید کرده، ما به یک دولت مستقلِ متخصص نیاز داریم تا مشکلات اقتصادی و اجتماعی را حل کند. بسیاری معتقدند که معرفی حسّان دیاب به عنوان نخستوزیر جدید به معنای پیروزی ائتلاف مقاومت است، زیرا وی نامزد مورد حمایت ائتلاف مقاومت بود. اما نکته مهم این است که حسان دیاب اکنون به عنوان نخست وزیر مکلف، مطرح است و موفقیت وی در گرو تشکیل کابینه خواهد بود؛ این در حالی است که بسیاری از جریانهای اهل سنت از جمله جریان «المستقبل» به عنوان بزرگترین جریان، اعلام کردهاند در این کابینه مشارکت نخواهند کرد.
کارشناسان معتقدند که دولت جدیدی که در لبنان تشکیل خواهد شد اختیارات ویژهای نخواهد داشت و برای تصویب قانون جدید انتخاباتی و برگزاری زود هنگام انتخابات پارلمان تلاشی نخواهد کرد و تنها ۶ تا ۹ ماه در رأس امور است. هرچند نمایندگان فراکسیون «المستقبل» در پارلمان لبنان، وابسته به «سعد الحریری» با حسان دیاب دیدار کرده و اعلام کردهاند که در دولت مشارکت نخواهیم کرد و مانع تشکیل دولت نخواهیم شد، اما به نظر میرسد این مسئله، وجهی دیگر از بازی سعد الحریری باشد چرا که وی بر این باور است که حسان دیاب حتی در صورت تشکیل کابینه، نخواهد توانست موفقیتی کسب کند و بار دیگر همه جریانها برای تشکیل کابینه به سمت حریری خواهند آمد.
چالش مهم دیگر پیش روی دیاب، مداخلات و فشارهای احتمالی خارجی است. از آنجا که دیاب ظاهراً با حمایت ائتلاف مقاومت در پارلمان لبنان به نخستوزیری رسید، احتمال دارد کارشکنیهای پنهان و آشکار در مورد تشکیل کابینه توسط حسان دیاب از سوی جریانهای وابسته به عربستان و آمریکا شروع شود. بر این اساس، نباید حسان دیاب را به عنوان نخستوزیر قطعی و صاحب کابینه دانست.
نکته دیگری که باید ورد توجه قرار گیرد، گذشته لبنان است. از زمان استقلال رسمی لبنان از فرانسه در سال ۱۹۴۶، سیستم سیاسی و نحوه تقسیم قدرت در لبنان فرقهای بود و میان مسلمانان و مسیحیان تقسیم میشد. این دو مذهب نیز خود به فرقههای مختلفی تقسیم میشوند که در تضاد و تعارض با یکدیگر به سر میبردند. فرقهگرایی در سیاست از جمله عوامل مهمی بود که لبنان را به سوی جنگ داخلی کشاند. این جنگ که ۱۵ سال (۱۹۷۵ تا ۱۹۹۰) به طول انجامید و حدود ۱۵۰ هزار کشته بر جای گذاشت، با اضافه شدن مسئله فلسطین به نزاعهای داخلی و دخالت بازیگران خارجی مثل سوریه و رژیم صهیونیستی که به همراه اقمار لبنانی خود وارد جنگ شده بودند، ابعاد پیچیدهتر و گستردهتری یافت.
لبنان طی سالیان دراز، جامعهای به شدت چند پاره و از هم گسسته بود. علاوه بر اختلافات فرقهای، لبنان از تضاد طبقاتی نیز رنج میبرد و این مسئله با اختلافات فرقای آمیخته شده بود. بالاخره، آتش جنگ داخلی لبنان در روز ۱۳ آوریل سال ۱۹۷۵ به وسیله درگیری فالانژها، شبهنظامیان مسیحی، با چریکهای فلسطینی و متحدین آنها در جنبش ملی پان عرب لبنان بر سر مبارزه مسلحانه علیه رژیم صهیونیستی از سرزمین لبنان، زده شد. این منازعه به سرعت تبدیل به جنگی بر سر کشور لبنان و نظام سیاسی آن شد. این واقعه، موجب سقوط دولت، انحلال ارتش، هرج و مرج داخلی و نهایتا وقوع جنگ تمام عیار و خونین میان مسیحیان و مسلمانان گردید که عاقبت پیمان طائف نقطه پایانی بر این جنگ گذاشت.
۳۰ سال پس از امضای پیمان طائف، روشن شده است که این موازنه سیاسی، یک بنبست دیپلماتیک و اقتصادی ایجاد کرده است و این پیمان، زیرساختهایی را برای فساد عمیق وضع کرد که دولت، نهادها و نیز کل کشور لبنان را به پرتگاهی اقتصادی کشانده است. از سوی دیگر، فروپاشی این پیمان، بدون ارائه جایگزینی مناسب برای آن، خطر بازگشت لبنان به درگیریهای فرقهای را به همراه دارد.
نبرد مردم برای باز پس گیری لبنان، طولانی خواهد بود. رهبران فرقهای و پیروانشان همچنان برای بقای خودشان میجنگند، اما فروپاشی اقتصادی لبنان نزدیک است و روشن است که نظم سنتی حاکم بر این کشور، ورشکسته شده است. در خیابانهای بیروت، مردم خواهان بازگشت حریری در مقام نخستوزیر نیستند و تنها دولتی متشکل از متخصصان، آنها را راضی خواهد کرد. با این حال، آنها رهبری ندارند که بتوانند دستور کار خویش را از طریق وی پیش برند.
از سوی دیگر، ائتلاف حاکم بر لبنان، بدون حریری که وارث یک امپراتوری تجاری وابسته به عربستان سعودی به ارزش میلیاردها دلار است و با توجه به تحت تحریم بودن حزبالله، برای اصلاحات اقتصادی با دشواری مواجه خواهد بود. تلاشهای دیاب و مذاکرات گروهها و جناحهای سیاسی در لبنان برای رسیدن به یک راهحل نهایی، احتمالاً طولانی و خستهکننده خواهد بود که شاید هفتهها یا ماهها به طول بیانجامد، کما اینکه پس از آخرین انتخابات لبنان در سال ۲۰۱۸، مذاکرات بر سر تشکیل دولت فعلی، ۸ ماه به طول انجامید. تحت چنین شرایطی، تضمینی وجود ندارد که معترضان منتظر نتیجه مذاکرات بمانند و دور جدیدی از اعتراضات را آغاز نکنند، زیرا تاریخ لبنان و خاورمیانه گواهی میدهد که اوضاع میتواند تنها با یک جرقه از کنترل خارج شود.
منابع:
MICHAEL YOUNG, Lebanon’s Vital Future Battle, Carnegie Endowment, DECEMBER ۱۸, ۲۰۱۹
مورلی میلتون ادوارد و پیتر هینچ کلیف، بحران در خاورمیانه از ۱۹۴۵ تا کنون، ترجمه شهرزاد رستگار شریعت پناهی، تهران: قومس
محمدرضا مرادی، نخستوزیر جدید لبنان کیست و چه چالشهایی پیش رو دارد؟، راهبرد معاصر، ۱ دی ۱۳۹۸
انتهای پیام/