به گزارش خبرنگار حوزه ادبیات گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران جوان، ادبیات نیز مانند انواع رشتههای هنری از شرایط موجود در جامعه تاثیر میپذیرد. هنگامی که جامعه دستخوش تغییراتی میشود، روی حال و احوال نویسنده یا شاعر تاثیر گذاشته و در نتیجه نویسنده یا شاعر برای بیان روحیات خود تصمیم به سرودن شعر و یا نوشتن داستانی متاثر از آن حادثه میگیرد.
به مناسبت ۲۸ مرداد ما سراغ یکی از اشعار معروف رفتیم تا قسمتهایی از آن را برایتان نقد کنیم.
شعر «زمستان» تصویرسازی قوی دارد
شعر معروف «زمستان» هم از معروفترین اشعاری است که تحت تأثیر اختناق حکومت نظامی موجود در کشور در دوره پهلوی توسط مهدی اخوان ثالث سروده شده است. شاعر از زبان تمثیل برای بیان خفگی موجود در جامعه استفاده میکند و زمستان را نمادی طبیعی برای سرمای مهر مردم آن روز میداند.
در این شعر، تشبیهات فراوانی دیده میشود؛ نظیر «درختان، اسکلتهای بلور آجین» که در آن اسکلتهای آدمیان را به شاخههای درخت تشبیه کرده است. شعر «زمستان» که در قالب شعر نیمایی سروده شده، سرشار از فضاسازی است؛ یعنی هنگام خواندن این شعر، تصویر آن در ذهنتان نمایان میشود که البته گواه این حرف این ابیات هستند:
«هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفسها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلتهای بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه»
اخوان ثالث ویژگی زبانیاش، استفاده از واژگان زبان کهن است که در این شعر با استفاده از عبارات «سر برنیارد کرد» و «دست محبت سوی کس یازی» و «من امشب آمدستم» دیده میشود. واج آرایی یا تکرار حروف «س» باعث آهنگین شدن این شعر میشود.
گویی اخوان ثالث با شعر «زمستان» میخواهد نشان دهد که چرا کسی زبان شاعرانه او را نمیفهمد؛ در واقع بی تفاوتی مردم او را تحقیر میکند. خودش را به سنگ تیپا خورده رنجور تشبیه میکند که حضور و غیابش برای کسی مهم نیست. شاعری که نمیتواند مردم را قانع کند، دچار از خود بیزاری شده است. شاعر وقتی میگوید «نه از رومم نه از زنگم همان بیرنگ بیرنگم» یعنی خود را تحت هیچ جریان سیاسی نمیداند.
در کل شعر «زمستان» بیان ناامیدی شاعر از عدم تغییر وضع موجود در جامعه و بیان ترس مردم از حکومت، زندانی شدن، تبعید و شکنجهای است که آنان را وادار به سکوت کرده است. طوری که حتی جواب سلام یکدیگر را نمیدهند. «زمستان» سرمایش نمادی از استبداد موجود است که هدفش بیدار کردن مردم از خواب غفلت و آگاهی بخشیدن به آنان است. «سرها در گریبان است» نشان میدهد که چرا کسی برای تغییر و بهبود شرایط موجود سعی نمیکند و این شرایط را پذیرفته است. شاعری که تغییر را فقط از سوی عامل بیرونی یعنی یک منجی و «مسیحای جوانمرد من» میداند.
در زیر بخشی از این شعر که تحت تاثیر کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ سروده شده، را می خوانید:
«سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت
سرها در گریبان است
کسی سر بر نیارد کرد پاسخ گفتن و دیدار یاران را
نگه جز پیش پا را دید، نتواند
که ره تاریک و لغزان است
وگر دست محبت سوی کس یازی
به اکراه آورد دست از بغل بیرون
که سرما سخت سوزان است
نفس، کز گرمگاه سینه میآید برون، ابری شود تاریک
چو دیوار ایستد در پیش چشمانت
نفس کاین است، پس دیگر چه داری چشم
ز چشم دوستان دور یا نزدیک؟
مسیحای جوانمرد من!ای ترسای پیر پیرهن چرکین
هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی ...
دمت گرم و سرت خوش باد»
انتهای پیام/