به گزارش
خبرنگار حوادث باشگاه خبرنگاران، متفاوت با تمامی انسانهای روی زمین، درد داشت ولی میخندید، مسکین بود ولی مهمان نوازی میکرد، ناتوان بود ولی شفا میداد ، گاهی حرف زدن برایش مشکلترین کار میشد و گاهی در آرزوی کسی بود که او را در آغوش بگیرد.
بلوار نیرو زمینی، خیابان ازگل، کوچه توانبخشی، مرکزی که به نام مولای شیعیان حضرت علی(ع) نام گرفته است، پناهگاهی است برای همه بی پناهانی که حتی از داشتن پدر و مادر محروم هستند و محکوم به یک عمر زندگی روی تخت های آهنی و مرگ ساکت و خاموش شدهاند.
حسین زاجکانیها مدیر عامل موسسه خیریه نیک آفرینان غدیر (عهده دار مدیریت و نگهداری مرکز امام علی(ع)) میگفت: اینجا دنیایی متفاوت است و این کودکان جاذبه ای دارند که وصف ناپذیر است، آنان روح و جسم آدمی را سیقل می دهند و درس هایی می توان از آنان آموخت که جایی آنان را تدریس نمیکنند.
این مرکز توابخشی که از دیوارهایش میشد، فهمید قدمتی 50 ساله دارد، پذیرای 300 فرشته معلول جسمی - ذهنی و حرکتی است، معلولانی که در دسته و گروه های مختلف دسته بندی شدند و در بخش های متفاوت از آنان نگهداری میشود.
پرستار ارشد بخشهای موسسه توانبخشی میگفت: کودکان معلول که در اینجا مراقبت میشوند، از حادترین نوع خود هستند که از سراسر کشور به این مرکز آورده شدهاند. کوچکترین عضو این مرکز 14 ساله و مسن ترینشان 54 سال سن دارد.
کودکان بنا بر نوع معلولیت خود دسته بندی میشوند اما آنچه در همه آنها تقریبا یکسان است، ضریب هوشی میباشد، یعنی به اندازه یک کودک 2 تا 5 سال قدرت فهمیدن دارند، اما این موضوع تنها یک نظر علمی بود و کارکنان آنجا این موضوع را قبول نداشتند.
محمد علی عامری یکی از خدمتگزاران این موسسه میگفت: برخی از این کودکان حتی از نوع راه رفتن آنان، آدمها را تشخیص میدهند و برخی دیگر به محبت شما محتاج میشوند که اگر دو یا سه بار مهمانش شوی، برای مرتبه چهارم آنان به دنبال شما میگردند.
باور کردنی نبود، در بخش ها که قدم میزدی و با فرشتگان معلول بیشتری مواجه میشدی، بیشتر به این باور میرسیدی که اینجا هیچ چیزش با منطق آدمی محاسبه نمیشود، انسانهایی که پدر و مادر نداشتند، هر لحظه ممکن بود بمیرند، طعم غذا را نمی فهمیدند، روزها بر روی تخت خود محبوس بودند و از زندگی تنها حس درد را می شناختند، با دیدنت لبخند میزدند و با اشارهات شاد میشدند.
مدیر عامل موسسه میگفت: این مرکز سالها از نظر مردم به دور بوده، ولی امروز با تلاش تمامی پرسنل این موسسه به مکانی تبدیل شده که مردم نیز میتوانند از آن بازدید کنند و مهمان انسانهایی شوند که محتاج توجه آنان هستند، شاید این کار کمترین کمکی باشد که یک انسان بتواند در حق همنوع مستحق خود انجام دهد.
این موسسه یک طبقه زیرین داشت که آنجا هم پر بود از کسانی که به اسم معلول و ناتوان نگهداری میشوند، اما بدو ورود با استقبال بینظیری از آنان مواجه خواهید شد. روبروی همه دختری بود که اسمش را گذاشته بودند "سیده زهرا" ، او شما را با صلوات پذیرایی میکرد و سعی داشت با در آغوش گرفتن شما جسم و روحتان را پاک کند. البته طبقه زیرین یک عروس، یک خانم شیرین زبان، یک دانش آموز و دهها انسان معلول دیگر نیز داشت که هر کدام برای خود حرفها و رازهایی داشتند که زیر خندهها و شور و نشاط آنان گم شده بود.
یکی از آنها از مهمانان درخواست میکرد تا برایش سوسیس بخرد، البته آقای مدیر میگفت: ما برای شادی این کودک بعضی از روزها کدو سرخ میکنیم و به او میدهیم. وقت نهار شده بود و سینیهای مختلف غذا با رژیمهای متفاوت برای کودکان سرو شد، شاید تنوعی غذایی به 7 نوع میرسید که آشپزان باید طبق دستور پزشکان آنان را فراهم میکردند.
جالب بود، تمامی این تشکیلات با همت هئیت رئیسه این موسسه و خیرین چرخانده میشد، پزشکانی که باید برای یک معاینه ساده ده هزار تمان پول دریافت میکردند، اینجا به صورت رایگان خدمات ارائه میکردند. زنجیرهای متصل که تنها اراده خداوند را تجلی میکرد که آن را تشکیل داده بود.
مدیر موسسه میگفت: هر کودک هر ماه حدود یک و نیم میلیون تومان هزینه دارد و ما با کمک خیرین توانسته این هزینهها را بپردازیم و از ایجاد مشکل جلوگیری کنیم.
لابه لای صحبتهای آقای مدیر سخنانی شنیده میشد که بسیار نارحت کننده بود، مثلا وقتی گفت: پدر و مادر این کودکان وقتی متوجه معلولیت آنان شدند، فرزندانشان را کنار امامزادهها و مساجد رها کردند و به دستور دادستانی آنان به بهزیستی و سپس به این مراکز منتقل شدند. یا وقتی که می گفت: صدها کودک معلول دیگر نیز در تهران وجود دارند که در خانهها به دلیل ناتوانی مالی والدین در حال عذاب کشیدن هستند و ما ظرفیت بستری کردن آنان را نداریم.
حسین زاجکانیها راه حلی داشت که کلنگ آنان از ماهها پیش به زمین خورده زده بود، او می خواهد با احداث یک مجتمع بزرگ توانبخشی از درد و رنج کودکان معلول کم کند و لبخند را به آنان هدیه دهد که البته این کار بدون مشارکتهای مردمی و مسئولین قابل اجرا نیست.
محمد سعید عامری عضو هئیت مدیره موسسه نیکآفرینان(مرکز توانبخشی امام علی(ع))، میگوید: این پروژه ساختمانی که از نظر بهداشتی برتر از بیمارستانها و از لحاظ مقاومتی هم ردیف برج میلاد تهران است، حدود 30 میلیارد تومان هزینه دارد که تنها دو طبقه از 7 طبقهای آن بنا شده است و اگر خیرین بتوانند در این کار خیر کمک کنند در مدت یکسال این پروژه به پایان میرسد و میتوان زودتر کودکان معلول را به این مرکز انتقال داد تا دیگر کودک معلولی به دلیل نبود امکانات و بیپولی جان خود را از دست ندهد و گوشه ای از شهر دفن نشود.
راستش وقتی که داشتیم مرکز تواتبخشی را ترک میکردیم، قرار شد دوباره به آنجا بازگردیم و این بار با صحبتها و زندگی کسانی که سالها عمرشان را وقف رسیدگی به فرزندان معلول ایران زمین کردند، مصاحبه کنیم و شما مخاطبان میتوانید این گزارشها را در "داستانهای واقعی باشگاه خبرنگاران" دنبال کنید. البته در میان تهیه گزارشها روند ساخت و ساز مجتمع بزرگ توانبخشی پایتخت را که قرار است وقف کودکان معلول شود را دنبال میکنیم و هر هفته روند ساخت و ساز آن را به خیرین کشور که در این پروژه مشارکت کردهاند و سایر هموطنان میرسانیم.
گفتنی است، "مدیر عامل موسسه نیک آفرینان غدیر" از مساعدتهای بیدریغ، دکتر هاشمی رئیس سازمان بهزیستی کشور، شهرداری تهران به ویژه مهندس یزدانی شهردار منطقه یک و اعضای شورای شهر تهران، در ساخت پروژه و نگهداری از فرشتگان ایران زمین، تشکر کرد.
انتهای پیام/